کد جاوا وبلاگ
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا

 دوستان ، خاطره ام گوش  کنید

هرچه غم دردلتان هست ، فراموش کنید

روزگاری که به غم ، چهره یِ مردم شب بود

سینه ها خسته و گَه سوخته یِ از تب بود

ناگهان،..... بارقه ای از امید

سوی این خلق جهید.......

به گما نِ سحر از خواب پریدند به بانگ

خود به ایوان شده و سینه دریدند زِ بانگ

گُلِ امید ، به امیدِ هوایی روشن

شد به آن چهره یِ شب گیر، چونان یک گُلشن

مردمِ شب زده ، روشن دلشان از نو شد

که پدیدار کنون، مرغ سحر،از نو شد

همه جاپرزنوای ایثار

تو نگو، فاصله ای نیست میان این دار!!!.......

با تنی خسته زبیداد ستمگرخفتند....

چون سحر شد زِمصیبت همه برآشفتند!...

صبح ، ازخواب چو بیدار شدند

همه دیدند ، به شب  بازگرفتار شدند !!!...

خلق انگشت گزیدند به لب از حسرت.......

یار، درگیرِ غرورُ و همه اندر حیرت !!!!!

وعده عشق، به آنی  بشکست

گل امید،.... به خاری، بنشست

تیرگی در شب بیداد، چو رُخ بنماید

وقتِ فجر و سحرِ عشق، زِ رَه می آید

این، همه،.... غصه ندارد یاران

تیرگی شسته شود باباران .

طهران ششم امرداد یکهزارو سیصدو هشتادو هشت

 


نوشته شده در  پنج شنبه 88/5/8ساعت  3:51 صبح  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی4
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی 3
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی 2
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی 1
دوباره نسیم ...
[عناوین آرشیوشده]