کد جاوا وبلاگ
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا

چراغانی...

می خوام امشب وبلاگم رو چراغانی کنم . مثل خیلی از کوچه پس کوچه های جنوب شهر که این شبها غرق در نور و شادمانیه . اما نه ... ، می خوام قبلش دلم رو چراغانی کنم . روشن کنم چراغ های امید رو در درون این دل ظلمات ، که این روزها بد جوری گرفته ست . می گی چرا ؟ خوب معلومه، کافیه یک نگاهی به دور و ور دلتون بندازین، ببینین توی چه سیاهی ای دست و پا می زنه بیچاره . آخه هر چی پاکی و صداقته به رنگ و ریا و نکبت آلوده کرده و یکجا توی خودش جا داده . انگار هیچ وقت پاک نبوده ، انگار نه انگار که این همون دل نوزادی که دیروزی نه خیلی دیر، صاف صاف اومد توی این دنیای بی رحم که اگر آنی اون دل رو به دنیا بسپاریش قابش می زنه و می شه عینهو دل ظلمانی من که حالا حتی نمی ذاره وبلاگم و چراغونی کنم و بگم که چقدر شادم.

اما ..... اما درد این جاست که من هم مثل خیلی های دیگه فقط شادم و اصلا نمی دونم چرا.شادم برای به دنیا اومدن یک منجی اما من که اصلا نجات رو    نمی شناسم. این شادی از کجا اومده توی دلم . شاید مثل خیلی از شادی هایی که فقط نفس بیچاره ام اون ها رو برای خودش، خوش جلوه می ده ، بازم گیر دنیا افتادم بدون اینکه بدونم برای چه امر مهمی خوش هستم . این درست حال اون آدم هایه که اصلا نمی دونن موضوع چیه و شاد هم نیستن . یا درست مثل اون هایی که می گن منتظرن ، شعر می گن ، مقاله می نویسن ، دعای ندبه می خونن و ...  اما اصلا خودشون هم نمی دونن که منتظر چی و کی هستن . آره این آده ها مثل هم هستن و فرقی باهم ندارن ، فقط یکی هیچی نمی دونه ، نه ظاهر و نه روح داستان و یکی ظاهر داستان رو شنیده و یه عمر تقلید کرده و تکرار وحالا براش شده یه عادت که شاد باشه . واسه همین هم این دل توی ظلمات مونده و دست وپا می زنه اما این روزها فکر می کنه که شاده وبرای همین هم خوشحالی می کنه ،چراغونی می کنه و....حالا من که نمی تونم دلم رو شاد کنم چه جوری وبلاگم رو چراغونی کنم ؟ چه جوری از شادی حرف بزنم که اصلا نمی دونم چیه ؟ چه جوری از کسی حرف بزنم که تمام عدالته ؟ چه جوری از کسی بنویسم که قرار نجات امت از گناه و کردارِ ناصواب باشه ؟ دل من که همش به دنبال ناصوابی می گرده از صبح تا به شب .!!! پس حالا چراغونی نمی کنم این وبلاگ رو . باید اول بگردم خودم رو پیدا کنم . بگردم گمشده ی خودم رو پیدا کنم تا بتونم ازاون که شنیدم گمشده اما می دونم که از همه ما پیداتره حرف بزنم یا بنویسم . آخه برای گفتن و نوشتن ، فکر لازمه و اون توی فکر مریض من جایی نداره.فکری که خوبی ها رو از یاد برده. فکری که پاکی و صداقت رو از خودش رنجونده . فکری که به همه بدی ها مشغوله . بمونه این حرف هام توی شبهای دیگه که اول از احوال خودم عیادتی کرده باشم تا اگه چیزی می گم یا می نویسم تا وبلاگم رو چراغونی کنم لااقل از نورش دل شما هم شاد بشه. پس تا بعد....


نوشته شده در  چهارشنبه 88/5/14ساعت  12:34 صبح  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

 پاییز 86به نام خدا - این روزها باز هم دوباره همه از انتظار ، ظهور،شادی به میمنت میلاد امام عصر علیه السلام ومطالبی  از این دست میپردازند. اگرچه موضوع انتظار وظهور درطول سال ازموارد بحث برانگیز وقابل توجه محافل مختلف علمی وغیرعلمی است اما به طور طبیعی بهار این مبحث دراین ایام است .یادم هست که کمتر از پانزده سال قبل مهم ترین دغدغه ذهنی ام این بود که موضوع مهدویت ، مختصر به جشن هایی شده که مردم تمام قد به برگزاری آن ها می پردازند و اگر از بسیاری پیرامون مهدویت ،انتظارو مواردی این چنینی سوال شود ،تنها به ذکر جملاتی کلی یا ادبی ویا آرزوهای خود خواهند پرداخت واین مشکل رنج بسیاری را برایم فراهم می کرد وبه دنبال موقعیتی بودم تا با استفاده بهینه از آن بتوان مباحثی را درفلسفه انتظاروغیبت دوازدهمین امام شیعیان وهمچنین تحلیل آن از دید ادیان ومذاهب با شکلی علمی اما قابل استفاده برای عموم مردم مطرح نمود.این فرصت در سال هفتاد و چهاربه بهانه مسولیتی که در استان سیستان و بلوچستان داشتم برایم فراهم گردیدوبا طرح موضوع و استقبال آن از ناحیه مسولین استانی در زمانی بسیار کوتاه فقط با بهانه استارت زدن به  کار، دببرخانه ای ایجاد نمودیم وضمن درج فراخوان مقاله در جراید تمام هم خود را برای دعوت از شخصیت های برجسته علمی و دینی کشور به کار بستیم . بماند که چقدر سخت بود اساس طرح این موضوع و جا انداختن آن برای بسیاری از عزیزانی که به حمد لله امروزه از مدعیان پر وپا قرص طرح مباحث مهدوی هستند ، وآن روز حتی به مخالفت با برپایی چنین اجلاسی دست زدند . البته بودند بسیاری از علما و اساتید که با آغوش باز از کار استقبال کردند و قول حضور در اجلاس را دادند.به این ترتیب اجلاس مقدماتی فلسفه انتظار مهدی موعود در ایام شعبان المعظم سال هفتاد چهارشمسی در زاهدان با حضور شخصیت های برجسته علمی کشور و حضور اهالی تشیع وتسنن و طرح مطالب و نظریات ادیان و مذاهب و فرق پیرامون انتظار آغاز به کار کرد و طی دو روز کارکرد موجبات تغییر نگرش عمومی در موضوع مهدویت در سطح کشور را فراهم کردوهنوز هم مباحث مطروحه آن را در ایام مختلف از شبکه های مختلف تلویزیونی پخش می کنند.پس از آن بود که انواع دبیرخانه ها و پزوهشکده های مهدوی متولد شدند و موضوع مهودیت به یک مبحث علمی عمیق مبدل شد . اگر چه اولین دبرخانه رسمی که در قم به ثبت رسید در ادامه اجلاس مذکور توسط اینجانب ثبت شد ، اما به دلیل ارتباط شخصی ام با بساری از فعالین این عرصه موجباتی فراهم شد تا در برخی از این دبیرخانه ها و پزوهشکده ها عضو رسمی باشم و تا پایان دهه هفتاد شمسی تمام تلاش خود را برای تغییر نگرش در موضوع مهدویت و اهمیت دادن به آن به کار بستم و بسیار شادمانم از توانی که دراین جهت مصروف داشتم .آنچه امروزه با گذشت سالها از آغاز فعالیت و پس از چند سالی دور بودن از بدنه اجرایی امور ملاحضه می کنم با کمال تاسف باید آن را بازگشت به عقب بنامم . علیرغم اینکه مبحث مهدویت به روز، کاربردی و قابل به روز رسانی است با اندکی مداقه در مباحث مطروحه سالهای اخیر دیده می شود که هیچ بحث جدید و قابل ارائه ای به نسل جوان از کارگروه ها ی مختلفی که دراین جهت تلاش می کنند خارج نشده است و بازهم به دلیل تنگ آمدن قافیه به جشنواره هایی پرداخته می شود که خالی از محتوا و تنها شکلی است و هیچ مفهوم علمی وغایی را برای آیندگان دربر نخواهد داشت .اگر به موضوع مهدویت به عنوان سرنوشت حتمی بشری نگاه شود خواهیم دید تلاش هایی که در جهت بزرگداشت مهدویت صورت می پذیرد نه تنها خالی از محتوا که در بسیاری اوقات در جهت عکس فلسفه اینگونه بزرگداشت ها نیز عمل می کند. امروزه هر دستگاهی بی آن که متولی علمی موضوع باشد ،خود را دل مشغول به انجام کارهایی در این جهت نموده است که به دلیل عدم صلاحیت علمی در این جهت، در کوتاه مدتی به بیراهه رفته و ملاحضه می شود که تنها باز به یک کار نمایشی می پردازد.امیدوارم مسولین امر تمام توان خود را به کار ببندند تا این موضوع بسیار مهم که بایستی موجبات انسان سازی و منتظر پروری را فراهم آورد همانند بسیاری دیگر از امور مهم که در این کشور وجود دارد وتعطیل شده است  ،رو به افول نگذارد و در سال های آتی شاهد نباشیم که از نام مهدی علیه السلام تنها یک جمعه و نام مادر و پدرش همرا با چند تکه شیرینی و لیوانی از شربت باقی مانده ا ست  ،که این نه تنها بازگشت رو به عقب  ،که خسرانی بس عظیم برای همگان خواهد بود که بدون معرفت طی طریق  مینمایند.

 


نوشته شده در  پنج شنبه 88/5/1ساعت  1:48 عصر  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی4
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی 3
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی 2
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی 1
دوباره نسیم ...
[عناوین آرشیوشده]