به نام خدا دیدنِ رویِ تو ای جان،کی مُیسَّر می شودپس دهانم با لبانت ، کی مُعطَّر می شود زلفِ مینویِ تورا بادست کی خواهم نواختهیچ میدانی که هر شب،با توام سَر می شود خسته ام از درد هجرانِ رُخَت ، ای ماه گُل کی سرشوریده ام ،پس باتو همسَر می شود از فراقِ رویِ تو ، این دیدگان یعقوب وارخون زِحسرت می چکاند،صورتم تَرمی شود مهرگانا،کُنجِ قلبم صیقلی از عشق توست این مُهَدّب آیینه ، پس کی مُقَعّر می شود جام زَرّینِ تو را ، منصور کی خواهدکشیدهر چه در اندیشه بی تو،گنج بی زَرمی شود میدهی آخر ، وصالت را به این محروم یارنیک میدانی که قلبم ،بی تو پَرپَر می شود طهران – پنجم شهریور ماه یکهزارو سیصدو هشتاد وهشت.بنده کمترین. الف میم
نوشته شده در یکشنبه 90/10/11ساعت 4:31 صبح  توسط عدالت جویان نسل بیدار
نظرات دیگران()