کد جاوا وبلاگ
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا

باشروع کار مجله پارسی نامه در ابتدای سال 90 و اعلام عمومی ایجادش توسط مدیر سایت و دراخبار مربوط به سایت جرقه ای درذهنم ایجاد شد. برای من که دنبال مطالعه مطالب سایرین وکشف استعدادها و آشنایی بیشتر با دیگران و کمک به ارتقای محتوایی مطالب و کسب دانسته بیشتری از معلومات افراد جامعه بودم ،گزینه ی مطالعه مجله،بهترین بود. قبلا برای اینکه وبلاگ ها را ببینم با مشقت زیادی روی عناوین تازه یک یه یک کلیک می کردم.خیلی ها چیزی نداشت.  با شروع مجله خوب شد.بیشتربه مجله مراجعه می کردم. گاهی هم برای سایر مطالبی که به مرور دستم آمد،درمجله نیست یا وبلاگ هایی که می دانستم به دلیل محتوای کپی برگزیده ندارند  ولی مطالبشان برایم مفید و مورد نیاز است با استفاده از وب خوان صفحه خانگی مراجعه می کردم.گاهی هم با کلیک روی به روزرسانی های پیام رسانی موفق به استفاده از نوشته های کاربران سایت می شدم. همیشه فکر می کردم برای اینکه نویسنده خوبی باشیم لزوماً باید خواننده خوبی نیز باشیم و تعمیم همین تفکر دروبلاگ نویسی موجب شد که بیشتر از وب نویسی به وب خوانی و ابراز نظر درمورد نوشته های سایرین بپردازم واین خود موجب می شد که به دفعات موضوعات و عناوین جدید و مورد نیاز جامعه درذهنم شکل بگیرد. از طرفی به دلیل کارهای آموزشی و ارتباط با جوانانی که روزمره با آنها سروکار داشتم توقع بسیاری از ایشان به مرور مطالبی که می نویسند موجب شد تا وب خوانی را بیشتر کنم.

 درهمین گشت و گذارها،انتقاداتی ازکارمجله می دیدم که کاربران درپیام رسان و یاوبلاگ هایشان مطرح می کنند.خیلی توجهی نداشتم و به نظرم طبیعی بود که انتقاد کنند . جنس ما آدم ها دردموکراسی همین است. اهل نظرو انتقاد و این ها هستیم .خیلی از امور با همین نقد و نظرات اصلاح می شود و عیوبی که مرتفع می شوند، بعضی وقت ها هم خیلی هم کاری نداریم که نقدمان جا دارد یانه فقط می گوییم. گاهی دنبال سازندگی هم نیستیم، اصلا پیشنهادی هم نداریم فقط همین که بگوییم تخلیه مان می کند و بغض نمی شود خفه مان کند.عجب چیز خوبی ست است دموکراسی ! بگذریم؛ شخصاًبرایم تفاوتی نداشت که مطلبی از من انتخاب می شود یا نه و اصلا به آن فکر نمی کردم. چون مجله را جز یک وبلاگ برای بازنشر سایر نوشته ها نمی دیدم. البته بعدها هم که دیدم هرپیامی  می گذارم یا نوشته ای دروبلاگ منتشر می کنم مورد نظر دبیران قرار می گیرد و انتخاب می شود سعی کردم کمرنگ تر حضور پیدا کنم مبادا ذوق کنم و مطالب غیر مفید بنویسم . نمی دانستم چرا حساسیت هست اینکه نوشته ای درمجله لینک نمی شود. به خودم می گفتم خب بگذارید کارشان را بکنند. حتما برنامه ای دارند.ازآنجائیکه گمانم براین بود حتما این مجله دارای اهداف و ویژگی های خاص و مورد نظر موسسین آن است هیچوقت تایید یا تقبیح این انتقادات را درصلاحیت خویش نشناختم...

 تا اینکه دست برقضا به دعوت پارسی نامه برای همکاری برخوردم وبه گمان اینکه شاید اندوخته های سالیان فعالیت فرهنگی و اجتماعی و آموزشی ام کاربردی دراین کارحسن داشته باشد طی پیام کوتاهی اعلام آمادگی کردم قریب به این مضمون:چنانچه کمکی هم از دست حقیرساخته است آماده همکاری خواهم بود.که به هرترتیب برخلاف آنچه می اندیشیدم انتخاباتی رخ داد که البته اگر شکلش را می دانستم به دلیل روحیات شخصی ام و عدم توانایی شرکت دررقابت های اینچنینی اعلام آمادگی نمی کردم وخب تمام تلاشم را کردم که از فضاهای انتخاباتی دور باشم و گمان نمی کردم که اصلاً توجهی به من هم بشود. بازهم برخلاف تصورم عده ای کاربران اینگونه تشخیص دادند که درجمع دوستان دیگر حضورداشته باشم ومدیر سایت هم اظهار محبت نموده و برادرشان را هرچندشاید توانایی کافی  نداشت به احترام رای سایرین به همکاری پذیرفتند.

 شروع به کار مجله که مصادف با اول دی ماه بودبا اطلاعات مختصری از آنچه درآیین نامه ذکر شده بود استارت خورد. وحود یک سردبیر با سابقه ازابتدای مجله تا کنون و همچنین ادبیات نیک ایشان درمحاوره باسایر همکاران شکل خیلی خوبی از کاررا برایم ترسیم کردواحساس کردم اگر دل به کار بدهم شاید محمل خیلی خوبی برای یک کار اثر گذار و ماندگار بشودو بتوان از این طریق کمک شایانی به وبلاگ نویسی که بسیار مهجور و مورد تغافل است و روزهای گردوخاکی عمرخود را سپری می کند نمود. درروزهای نخستین کار تلاش کردم تاقبل از هرموضوعی، بیشتر با مجموعه اهداف کار و امکانات موجود درنیل به این اهداف سپری کنم و تا می توانم کشف کنم . خب عدم حضورم درجلسه حضوری شروع کاردبیران به دلیل مشغله های فراوان آموزشی و تعهدی که به سایرین داشتم درروز موعود،مزید برعلت بود که تلاش بیشتری درجهت کشف نادانسته هایم از کارداشته باشم.باتوجه به دوره شش ماهه کار دبیران بنا را براین گذاشتم تا با کاستن از ساعات خاص شخصی استراحت و مطالعه و همینطور ارتباطات مجازی فرصت بیشتری رابه این کار مهمی که امانت سایرین محسوب می شد بپردازم.درروزهای نخست راهنمایی های سردبیر که تجربه دوره قبل را باخود داشتند و همینطورمفاد آیین نامه و تعامل با دوستان درشورای مجله موجب شد تا بتوانم زودتر ازآنچه انتظار داشتم باکار آشنا شوم.در فاصله انتخاب تا شروع کار هم  با مرورآیین نامه و آنالیز آن و همچنین خواندن تقریبا همه مطالب روز مجله با سیاست های کلی حاکم برکار آشنا شده بودم و تا حدودی که انتظارات خودم را رفع می کرد،به کارمسلط شدم ؛ولی به طور حتم این مقدار آشنایی و تسلط به کار کافی نبود.آنچه از روزهای نخستین توجه ام را جلب کرد تطبیق شنیده ها از انتقادات متوجه مجله از گذشته با مشاهدات فعلی ام بود و خیلی زود احساس کردم که همان عدم توجه به انتقادات و تایید یا تقبیح آنهادرآن زمان درست ترین کاری بوده که انجام داده ام چرا که ظرافت هایی وجود داشت که مگربه مشاهده و آشنایی شاید نتیجه گیری را میسر نمی کرد.لذا از چند روز نخست ابتدا شروع به مشاهده برداری کردم و سپس تصمیم به گزارش نویسی گرفتم . ومشعول به تنظیم مطالبی شدم که در روزهای اول عنوان هَراَزچند نوشت های یک دبیر را برایش انتخاب کردم تا علاوه برامکان دسترسی خودم به آنچه درطی این دوره گذشته ؛بعد از پایان نیزخاطرات این دوره شیرین و همراهی با همکارانی شریف و ارجمند و برادران و خواهران ایمانی ام و همینطورتجربه ی چون قند،تعامل با کاربران سایت را برای سایردوستانم ارائه کنم و خوب این براساس عرف خاطره نویسی حقیر از مشاهداتم درسال های زندگی خیلی کار بعید و سختی به نظر نمی آمد و تنها ساعاتی را به تراکم کاری ام افزون می نمود که البته اکنون با مرور برخی از آن هَراَزچند نوشت ها احساس رضایت از صرف این وقت و تراکم کاری ام دارم و امیدوار آیندگان نیز از خواندن به موقع آن مطلب حظ ببرند. اما دراین مکتوب برآن شدم تا با ارائه اطلاعات به سایرکاربران اولاً سطح آگاهی کاربران محترم سایت را از کار مجله بالا ببرم ودرثانی با ایشان همراه باشم تا بعد از این بتوانند کار های بهتری را ارئه نمایند و از طرفی دبیران بعدی با مرورکوتاهی براین نوشته ها با شرایط و امکانات و روال کاری زودتر آشنا شوند.

ازاینجا به بعد نوشته ها را حالا اضافه کردم : بناداشتم هرازچند نوشت ها را بعد از اتمام دوره منتشر کنم. اما با توجه به شرایط موجود احساس می کنم انتشار این خاطرات کوتاه شاید به کارکرد کنونی مجله نیز کمک کند. لذا باتوجه به تراکم کارم به نحوی که سایر کارهایم آسیب نبیند ازاین پس شروع به ویراستاری نوشته های دو ماه گذشته وانتشار آنها به خواست خدا خواهم کرد. امید که قبول افتد.


چرا هَراَز چند نوشت ؟  این عنوان را انتخاب کردم چون با جستاری مفصل بعد از انتخاب متوجه شدم تا کنون درهیچ موردی درفضای مجازی و حقیقی استفاده نشده واثری از آن به دست نیاوردم و این اولین بار است که از این عنوان درنوشته ای استفاده می شود و از آنجائیکه دراین ایام هر روز موفق به نوشتار آن نشده ام و تنها همه روزه به ثبت کارکرد کمّی پرداخته ام و خاطرات درهرچند روز یک بار نوشته شده،پس این عنوان را پسندیدم .امیدوارم برای  سایرین هم شیرین باشد عنوان و مطالب این هراز چند نوشت ها ...اگرخدا بخواهد.بنده کمترین - 


نوشته شده در  یکشنبه 90/11/30ساعت  5:21 عصر  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

       به نام خدا

              انتقادات دلسوزانه و توجه بعضی از کاربران ارجمند درروزهای گذشته برآنم داشت تا مختصری از فعالیت های دبیری پارسی نامه برای سایر عزیزان توضیحاتی ارائه کنم تا موجب شودازکم و کیف فعالیت دوستان خود درمجله پارسی نامه بیشتر اطلاع داشته باشید و ازطرفی خدای ناکرده شرایطی فراهم نشودکه عزیزی بدون داشتن حجت کافی،تفکری درارتباط با کارکرددبیری داشته باشد و موجب مسمومیت روح واندیشه ای به لحاظ عدم اطلاع رسانی درست ما فراهم گردد.لذا تقاضادارم ضمن مداقه درنوشتارذیل ایرادهای خودرابه آنچه ازنظرتان دراین نوشتارصحیح نمی آیدشفاف بیان فرمایید تاتوضیح لازم داده شود و چنانجه اشکالی وارد است دررفع آن کوشش شود.

      1 -مجله پارسی نامه نشریه ای الکترونیکی است برای انتشارمجددنوشته های برگزیده کاربران سایت پارسی بلاگ براساس معیارها و ضوابط معین درآیین نامه گزینش نوشته که توسط مدیریت سایت سیاستگذاری و تدوین گردیده است ولذا سلایق شخص دبیرهرچه که باشد دررسیدگی به نوشته ها به هیچ عنوان نمی تواند فراترازآیین نامه باشد.

     2-نوشته های کاربران پس از ارسال به صف رسیدگی نوشتار منتقل می شودواز طریق دسترسی ویژه درصفحه خانگی دبیران امکان دسترسی دبیر به نوشتار درصف،بوجودمی آید،بنابرین هردبیر بااستفاده از  این دسترسی به نوشته های درصف رسیدگی می کند بدون اینکه بداند اکنون ممکن است کدام نوشته برای رسیدگی دراختیارش قرار بگیردو به هیچ عنوان ممکن نیست که شخصا تصمیم داشته باشدنوشته شخص ویا وبلاگ خاصی را رسیدگی،رد یا گزینش نماید مگر اینکه مستقیما به وبلاگ مورد نظر مراجعه نماید و از آنجائیکه انتخاب مستقیم از وبلاگ هاتا قبل از رسیدگی درصف و تا 24 ساعت بعد از ارسال مجاز نمی باشد، هیچ یک از دبیران به دلخواه نمی توانند نوشته ای راحسب ارتباط یا هرموضوع دیگری گزینش نمایند؛ضمن اینکه تراکم کاری،اصلا فرصت مراجعه مستقیم به وبلاگ هارا نمی دهد وهمچنین چنانچه خلاف این ضابطه صورت پذیرد، موردتوجه سردبیر مجله قرارخواهد گرفت و بااستفاده از اختیارات مربوط به حوزه سردبیری می توانند نسبت به حذف مطلب منتشره خارج از ضابطه اقدام نمایند.قابل ذکر است تاکنون موردی که منجر به این رخدادشوددرطول دوماهه گذشته سابقه نداشته است.محل قرار گرفتن نوشته در مجله نیزبه موضوع،قابلیت تیتر شدن،عنوان،کیفیت انشایی،اهمیت نوشته،شرایط روز اجتماعی،وپارامتر تصویر و البته سلیقه دبیرگزینش کننده بستگی دارد که طبیعتا باتوضیحاتی که داده شد تعیین دبیر رسیدگی کننده به نوشته کاملا اتفاقی خواهد بود.بدیهی است هرنوشته پس از گزینش و ارسال به مجله،توسط سردبیر مجله نظارت وارزیابی می شود و چنانچه دراصل انتخاب یا جایگاه قراگرفتنش خلاف ضابطه صورت گرفته باشد،حذف شده یا جایگاه درجش تغییر می نماید

      3-دوستانی به کم ارزش بودن برخی نوشته های مورد گزینش اعتراضاتی اشته اند،این مطلب از چند حیث قابل بررسی است؛اول اینکه ارزش گذاری درنوشته های اشخاص مبنای سلیقه ای ندارد بلکه مبنای ضابطه ای دارد،لذا ممکن است،مطلبی که باب سلیقه عزیزی نیست به مذاق افراد دیگری بسیار خوش آید.لذادوستان دراظهار نظر درخصوص نوشته دیگران نباید نظرخود را به سایرین تعمیم دهند،کما اینکه دبیران بسیاری از نوشته هایی را که برمی گزینند با سلایق شخصی شان شاید سازگاری نداشته باشدو تنها بالحاظ نمون ضوابط انتخاب،مبادرت به گزینش نوشته وارسال آن به مجله می کنندو از دخل و تصرف نظر شخصی درگزینش نوشته ها امتناع می کنند.بااینحال اگر خواننده ای به نامناسب بودن یک مطلب یا مغایرتش با ضوابط آیین نامه اعتراض دارد به راحتی می تواند لینک نوشته مورد نظر و اعتراضش را دراتاق مربوط به پارسی نامهبه عنوان یک پیام قرار دهدویا حتی به طور خصوصی برای هریک از دبیران ارسال نماید تا سریعا درشورا مطرح و دلایل انتخاب متن از نظر دبیر گزینش کننده به نظر معترض رسانده شود و یا چنانچه اعتراض وارد است نسبت به رسیگی و رفع اشکال توسط دبیر انتخاب کننده یا سردبیرمجله اقدام لازم صورت پذیرد.

      4- جای تعجب است که علیرغم گذشت تنها یک هفته از امتیاز بندی وبلاگ ها،دوستانی اظهار می دارند که قرار گرفتن برخی از وبلاگ ها درصدر لیست ناشی ازپارتی بازی ست!یا اینکه نوشته های این وبلاگ ها ارزشی نداشته! اولا دبیران هم مانند سایر کاربران هیچ اطلاعی از امتیاز بندی نوشته ها برگزیده و کم و کیف آن نداشته اند تا بخواهند پیشاپیش دراین جهت برنامه ریزی کنند و برای فرد یا وبلاگی توجه خاصی را قائل شوند،مضافا اینکه امتیاز های وبلاگ ها براساس انتخاب نوشته ها از ابتدای تاسیس مجله (فروردین ماه 90)تا کنون بوده و اینک تنها دوماه است که از کار دبیران دوره جدید می گذرد،باشرح آنچه از روش بررسی دربالا رفت،چگونه ممکن است که همه دبیران جدید و قدیم بایکدیگر درگزینش مطالب یک وبلاگ تبانی کرده باشند؟ اصلاً این فرصت کی و چگونه می تواند فراهم شده باشد؟ بهتر است بادید وسیع تری دوستانم به موضوع نگاه کنند و بدانند که اگر مطالب یک وبلاگی که اینک درردیف امتیاز های پانزده گانه قرار گرفته شاید به مذاق آنان خوش نمی آید حتما مفید و قابل ارائه بوده که درطی ده ماه و توسط دبیران متعددی انتخاب شده است.این معنا با مرور مختصری درنوشته ی این وبلاگ ها و ملاحظه اینکه دبیران مختلفی درایام مختلفی مطالبش را گزینش کرده اند به خوبی قابل درک است.

     5- بهتراست دوستان به جای اینکه به ارتقاء سایرین متمرکز شوندو خدای ناکرده از پیشرفت دیگری ناراحت ،در جهت ارتقای کیفیت فعالیت و نوشته های خود و همچنین احقاق حقوق ازدست رفته محتمل خود،تلاش کنند و درهرموردی که فکر می کنند نوشته آنها چه سابقاً و چه اینک مورد توجه قرار نگرفته با ارائه لینک نوشته مورد نظر در اتاق پارسی نامه یا ارسال به هریک از دبیران به طور خصوصی جهت بررسی و ارائه به شورای دبیران اقدام کنندتا ببینیم کدام نوشته خوبِ نازنینی از نظر مخفی مانده و نسبت به رفع آن اقدام شود.البته این به آن معنی نیست که دست از نظارت برکارنمایندگان خود بکشندویا اینکه تذکر و انتقادات سازنده حود را از ایشان دریغ کنند.

     6-دوستانم دقت داشته باشند که معیار دبیران برای گزینش نوشته،ضوابط آیین نامه است که می توانند با مراجعه به وبلاگ پارسی نامه به راحتی به آن دسترسی داشته باشندو از کم و کیف آن مطلع شوند.بزرگواری ممکن است خیلی به نوشته خود مطمئن باشدولی وجود مثلا محتوای توهین به اشخاص یا غلط های املایی و انشایی یا گاهی امکانات وبلاگی و تصاویرموجود دریک وبلاگ یا اشکال موجود درقالب یک وبلاگ و بسیاری موارد دیگر،مانع ازانتشارآن شده باشد. اگر چه علیرغم فرصت کم بسیاری از همکارن در ارائه تذکر درجهت رفع عیب هم به دوستانشان دریغ نمی کنند.درهرصورت اگر با تطبیق هم عدم گزینش برایتان مفهوم نبود،همانطور که گفته شدبه راحتی با طرح یک سوال می توانیداز علت عدم گزینش نوشته خودمطلع شوید.

     7-قید این نکته ضروری ست که نمایندگان شما همه روزه درشورای دبیران به طرح نظرات خود پیرامون نوشته ای انتخابی و ایرادهای محتمل اقدام می کنندو دربسیاری موارد ازجمع دبیران درخصوص نوشته هایی که درتخصصشان نیست یا درگزینشش ابهام دارند نظرخواهی می کنندو به هیچ عنوان به راحتی از کنار یک نوشته عبور نمی کنندو تمام وقت ممکن خودرا صرف خدمت به کاربران عزیز می کننددرحالی که کاربران به طورطبیعی اصلا ازاین موارد و ساعات صرف شده  و گفتگو های انجام شده درشورا،اطلاعی ندارند.

     8-ایرادهایی هم درانتخاب و درج نوشته دبیران درمجله مطرح شده بود. اگرچه بیشتر همکاران علاقه ای به انتخاب نوشته های خودشان ندارندوحتی درابتدای دوره جناب دکترسخنی عریز به صراحت طی پیامی درشورا از همه ی دوستان همکار درخواست کردند که دردوره دبیری نوشته هایشان انتخاب نشود،اما این درخواست مورد نظرمدیرمحترم سایت وسردبیرمحترمه قرارنگرفت واز آنجایکه به طورحتم یکی از دلایل انتخاب دبیران توسط کاربران تکیه به توانایی قلمی این دوستان و نوشته های مفیدوبلاگشان بوده که به دوستانشان رای داده اند،به نظر می رسد اعتراض کلی به این معنا خیلی صورت درستی نداشته باشد و بهتراست مادام که آیین نامه اجازه گزینش مطالب همه کاربران را می دهد و نوشته ای دبیران نیز مانند سایر کاربران درصف رسیدگی قرار می گیردو ممکن است توسط هریک ار دبیران رسیدگی شوداین عیب جویی رامبدل به تذکردرمواردی که خدای ناکرده نوشته غیر مفیدی از ایشان انتشارمیابد نموده و با ارائه لینک مورد نظر،مصداقا اعتراض صورت پذیرد،مطمئن باشید که با این روش هم عادلانه برخورد کرده اید و هم ذهن خود را ازآسیب ظنّ و گمان بد به دوستانتان مصون نگاه داشته اید. درظنّ و گمان اشتباه همین بس که درمواردی مشاهده می شودکه درنظرات وبلاگ دبیران دوره قبل کاربرانی ضمن اهانت،اعتراض کرده اندکه چرا مطلب خودتان را برگزیده کرده اید؟! و حتی توجه ندارند که این عزیزان دردوره قبل دبیر بوده واینک اصلاً از دبیران نیستند  تا بخواهند تاثیری درگزینش نوشته شان داشته باشند ! یا دبیری که اکنون اشتغال دارد،سمت و اطلاعی ازانتخاب نوشته خود توسط سایرین ندارد،چرا که وبلاگ یک دبیر و حتی مدیر سایت هم مثل سایرکاربران است و نوشته اش درصف رسیدگی قرا می گیرد و اصلا معلوم نیست که توسط چه شخصی رسیدگی می شود.ضمناً درهمین نوشته از همه همکارانم درخواست می کنم که از گزینش نوشته های ناقابل شخصی  اینجانب برای درج درمجله خودداری کنندتا هم موجب ایجاد ذهنیت بد برای دوستان فراهم نشود و هم موجب کم کاری وبلاگم به لحاظ ترس از گزینش نوشته فراهم نشود

     9-هریک از دوستان که به جمع امتیازات خود اعتراضی دارند باید موارد را از طریق ارسال ایمیل به نشانیparsibloghelp@yahoo.comبه پشتیبانی سایتاعلام کنند و دقت داشته باشید که دبیران هیچگونه دسترسی و اطلاعی از امتیازات و نحوه محاسبات آن ندارندو این موضوع منحصرا دراختیار مدیریت سایتمی باشد و اطلاعات دبیران نیز همانند سایرکاربران عزیز محدود به صفحه خانگی قابل مشاهده برای همه می باشدو هیچ اطلاع دیگری از کم و کیف موضوعات فنی و امتیاز بندی ها دردست ندارند.

امیدوارم باتوضیحات ارائه شده ابهاماتی که برای برخی کاربران به وجودآمده مرتفع شده و یا مبدل به گقتمانی برای توضیحات بیشتر شودونمایندگانشان را برای بهتر شدن کیفیت کار،همچون گذشته یاری نمایند .دیری نمانده که این دوره نیز به پایان برسد و ان شاء الله باانتخاب دوستان توانمند تری لااقل نسبت به حقیر،نتایج بهتری نیز کسب گردد. بنده کمترین -


نوشته شده در  جمعه 90/11/28ساعت  7:50 عصر  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

مدیرت زمان - امیرمنصور معزی

به نام خدا

چند وقت قبل در یک بیلبورد تبلیغاتی دیدم که نوشته بودند:با بانک .......... زمان بی معناستچند بار این جمله را با خودم مرور کردم . هرچه بیشتر فکر کردم کمتر فهمیدم . جای تاسف است که بانکی با سابقه ای درخشان چنین گاف بزرگی بدهد (البته با این امید که این نظر واقعی اداره کنندگان بانک نبوده باشد)یکی از مهم ترین وظایف ذاتی بانک ها مدیریت زمان است . به این معنی که مردم برای جلوگیری از اتلاف وقت خود بهترین گزینه را در انجام فعالیت های پولیشان بانک می دانند تا علاوه بر استفاده از مزایای امنیتی و غیره در زمان خود نیز صرفه جویی کنند .حالاا اگر این موسسه پولی اساسا برای زمان اهمیت قائل نباشد در حدی که به واسطه فعالیت های خود آن را بی معنا بداند آیا قابل اعتماد است ؟!چند بار به این موسسه محترم تلفن کردم تا بگویم این گاف بزرگ از انها بعید است، اما متاسفانه چون ظاهرا زمان برای کارکنان شریف این بانک نیز بی معنا شده است نهایت محبت را در پشت خط گذاری و عدم توجه به مراجعه کننده از خود بروز دادند .حالا گفتم بهتر است من به نمایندگی از مدیران این موسسه مالی محترم به خوانندگان بگویم این یک اشتباه لپی بوده است منظور نگارنده اصلا توهین به زمان که همه ما مدیون آن هستیم نبوده است بلکه عبارت صحیح این است :با بانک ............  از دست دادن زمان بی معناست .امیدوارم این تذکر موجب ناراحتی و بیکار شدن عده ای از دوستان را فراهم نکند .


نوشته شده در  چهارشنبه 90/11/26ساعت  4:8 عصر  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

هستی ام از دوری ات، آتش گِرفت
این دلِ  غمدیده ام ، خوابش گِرفت

بی  فروغت  دَر  بیابان  گُم  شدم
صفحه یِ  آیینه ها را ، خَش گِرفت

قُوَّتِ  راهی  دگر ،  دَر  پای نیست
گوئیا  از  خستگی ، ساقش گِرفت

از  عطش  در  قعر  دریا ، مُرد  تَن
آخَر  آن  دُردانِه اَم ، آهَش  گِرفت

دوره یِ  بیگانگی  آغاز  شد .......
از همان روزی که دِل،دالَش گِرفت

من شدم منصورِ بی نُطقُ و کلام
زانکه چشمم گوشه یِ خالش گِرفت

کاش می شُد ، هَمدَمم  پیدا  شَود
تا  که بیند  عاشقی ، فالش گِرفت
 طهران – بیست و هفتم امردادهشتاد وهشت-بنده کمترین.

نوشته شده در  سه شنبه 90/11/25ساعت  6:44 عصر  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

شعر غم دوراندوست من ،سایه یِ دیوارُ دیدی
آدمای خوابُ و بیدارُ دیدی
شده طولِ روز  بِری قهوه خونه 
مردمِ بی قیدُ و بی عارُ دیدی
میدونی کج زبونی چه دَردیه
بَرّه یِ نیش زده یِ مارُ دیدی
بودهِ با دروغ گو روبرو بشی
برقِ چشمایِ پُر اَز نارُ دیدی
 زیر لب تا بِه حالا غُر نَزدی
سختیِ کوچه یِ شیب دارُ دیدی
 
از خودت شده بپرسی من کی ام 
عکسِ توی قاب مینارُو دیدی 
روزایِ بچگی هات رو یادته
چهره یِ خوشحال ُو غمدارُدیدی
رفتی تا حالا ،تو کویِ بی کَسی
آدمِ بی کَسُ و بی یارُدیدی
میدونی فقیر کیه ، چه جوریه
بابایِ رفته، زیرِ بارُ دیدی
واسه یِ یه لقمه نون، چونه زدی
زردیِ چهره یِ بیمارُ دیدی 

شُد ، بِپُرسی از خودت یَتیم کیه
خونه یِ تبدارُو نمدارُ دیدی

مثلِ بعضی می تونی نون نخوری
پدرِ قرض دارُ و بیکارُ دیدی
می دونی ،وقت نداری ،خوبی کنی
دستِ کوتاهِ زِ دنیارُو دیدی
از تعجب نکنه شاخ بیاری ....!
تبِ دینداری ،تو اخبارُ دیدی ...
مثلِ منصور، شده ساکت بشینی ؟!
این همه ،دردِ  تو این دارُ دیدی ....
ای بابا ،خسته شدی  عزیز من
شعرِ پُر غُصّه یِ اینبارُ دیدی
بنده کمترین -نهم شهریوریکهزاروسیصدو هشتادوهشت

 


نوشته شده در  یکشنبه 90/11/23ساعت  7:47 عصر  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

روزی که دل،سوی یار، پریشان احوال درد خود را به حاجتی از مهروخجلت برد، یارآنچنان سیلی به گوش دل نواخت که بانگ از اعضا وجوارحش بر همی خواست،لیک این سیلی دل نواز را به مهرمعشوق ترجمان نمود. این بود که عاشق تر از پیش این بار در خلوت خود با یار به گفتگو پرداخت وهمه ی آرزوهای محال را بیافت تاکه درافسانه اش غرق همی گشت وبرباورخیال ، بالی متصل ، سواره به آسمان شتافت . در آسمان عشق او می دید ومی گفت وشادبود تا به ستاره ای کم نور رسید وازاو کم سویی اش راسراغ گرفت. گفتا : ای عاشق صادق بی پروا که اکنون بربال خیالت ، به آسمان آبی عشاق راه یافتی بدان وآگاه باش که هرکه بر این پنداربه آسمان سفرکند، ستاره ای گردد که سالیان درازبرمعشوق نوربتاباند وازفرط پرتوافکنی،خودتهی ازنورشود.اما دل خوش همی دارد که معشوقش هرشب ازچارچوب کوچک اتاق روبه آسمان کند وباخاطری خوش ازچشمک های سراسرعشق ستاره ای درآسمان، به بسترخواهدشدن بی آنکه بداند آن ستاره روزی در زمره عشاقش بوده است . تواینک اگرسیلی خورده ی معشوقی به اینحال روزگارت سپری کن وستاره ای باش برآسمانش که در زیر این آسمان هرکجا شادمان باشد تونیزشادکام خواهی بود. طهران – هفتم امردادیکهزارو سیصدو هشتاد وهشت.بنده کمترین 

 


نوشته شده در  شنبه 90/11/22ساعت  11:45 عصر  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

روزی که دل،سوی یار، پریشان احوال درد خود را به حاجتی از مهروخجلت برد، یارم آنچنان سیلی به گوش دل نواخت که بانگ از اعضا وجوارحش بر همی خواست و این سیلی دل نواز را به مهرمعشوق ترجمان نمود. این بود که عاشق تر از پیش این بار در خلوت خود با یار به گفتگو پرداخت وهمه ی آرزوهای محال را بیافت تاکه درافسانه اش غرق همی گشت وبرباورخیال ، بالی متصل ، سواره به آسمان شتافت . در آسمان عشق او می دید ومی گفت وشادبود تا به ستاره ای کم نور رسید وازاو کم سویی اش راسراغ گرفت.گفتا : ای عاشق صادق بی پروا که اکنون بربال خیالت ، به آسمان آبی عشاق راه یافتی بدان وآگاه باش که هرکه بر این پنداربه آسمان سفرکند، ستاره ای گردد که سالیان درازبرمعشوق نوربتاباند وازفرط پرتوافکنی،خودتهی ازنورشود.اما دل خوش همی دارد که معشوقش هرشب ازچارچوب کوچک اتاق روبه آسمان کند وباخاطری خوش ازچشمک های سراسرعشق ستاره ای درآسمان، به بسترخواهدشدن بی آنکه بداند آن ستاره روزی در زمره عشاقش بوده است . تواینک اگرسیلی خورده ی معشوقی به اینحال روزگارت سپری کن وستاره ای باش برآسمانش که در زیر این آسمان هرکجا شادمان باشد تونیزشادکام خواهی بود. طهران – هفتم امردادیکهزارو سیصدو هشتاد وهشت.بنده کمترین

 


نوشته شده در  شنبه 90/11/22ساعت  8:11 عصر  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

چونان کشاکشی افتاده در دل و دینم
کتابِ تمنای یار ، بسته می بینم

به راز و نیاز دری به سوی تو کردم باز
ولیک خاطر معشوق را،ربوده آن کینم

ببین که طرفه ی عینی چو غافل افتادم
زخانقاه برون شد و رفت ، یارِ دیرینم

به زَعم روزگار عجیبم نَبُد که دل بِبُری
طریق سرکشی افتاده چرخ را،گمان بینم

الا به جان نگاهت نباشدم اثری
حجاب فکن زِنقابت، ببین نمی بینم

دلا اگر چه که منصور در خرابات است
ولی زِ شوق وصال تو ، از پای ننشینم

به یاد رندی و مستی ، به یادبود مه ات
بریز باده و دستم بشوی از آیینم

طهران - دهم شهریور هشتاد ونه -بنده کمترین 

 


نوشته شده در  شنبه 90/11/22ساعت  3:53 صبح  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

خلاصه آن شد که ازملاحضه فضایل و رذایل اخلاقی بامجموعه ای از خوبی ها و بدی ها آشنا می شویم که درواقع رفتار فردی و اجتماعی ما براساس آنها پایه گذاری می شود.یعنی هر حرکتی که از سوی فاعل بروز می کند درنتیجه یک فهم ازفضیلت و رذیلت است.همانطوری که دربخش نخست این بحث هم به آن اشاره شد،نیکی ها و بدی ها یک تعریف اجتماعی وفراجتماعی ویک تعریف بخشی و دینی دارندکه به طورطبیعی توجه ما به این نکات ازمنظر دینی آنها خواهد بود. اگرچه با گشت و گذار دردامنه این تعاریف خواهیم یافت که مشترکات نیکی و بدی درچارچوب اجتماع انسانی تقریبا شکل واحدی به خود گرفته است وحالا سالهاست که باترقی بشرودستیابی به علوم مختلف نگاه جوامع تقریبا دراصول یکسان است ودرفروع است که اختلافاتی دردیدگاه دارند.به طورحتم منظردینی اسلام دقیق ترین تعریف را از خوبی وبدی ارائه نموده است که به چرایی اش دربخش دوم اشاره مختصری شد،به طوریکه هیچ مصداق مخالفی دررابطه بااین تعاریف درمباحث مخالفین مشاهده نمی شودکه به واقع مخالف آن باشند وتنها ازمنظرآیینی ست که سعی می کنند به نوعی ابرازمخالفت کنند.به طورمثال امروز درهمه ی دنیا تن فروشی عملی زشت ومذموم شمره می شود وحتی درنقاطی که آزادی تن فروشی هم وجود دارد درحوزه اخلاق همان اجتماع ارتکاب عمل رابد ومذموم می شمارندوجالب تر اینکه درروانشناسی این گروه از اجتماعات هم ملاحضه می شود که ارتکاب این عمل از دید مرتکیبن نیززشت وناپسند شمرده می شودوبرای ارتکابش به ادله ای غیر از مقوله اخلاق متوسل می شوند.بنابراین اگر دراین مباحث از خوبی ها و بد های عرفی و اجتماعی یاد می کنیم،باید اذعان داشت که این خوب و بد ها دارای تعاریف عمومی و مصادیق روشن برای آحاد مردم جوامع است واین طور نیست که نگاه دینی ما دراین مقوله از نظرسایرین قابل قبول نباشد. نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد این که موضوع اخلاق بسیار کلی وعمومی است درعین اینکه فردی و شخصی نیز شمرده می شود.هرتعریفی که برای یک اخلاق پسندیده می شود،انعکاس آن دررفتار فردی موجب ابراز آن درجامعه است و به این ترتیب اخلاق فردی به اجتماع نیز سرایت پیدا می کند.پس باید توجه داشته باشیم که فهم درست ما از اخلاق و رعایت نکات اخلاقی اگر چه کاملا فردی خواهد بود اما به طور طبیعی این اجتماع خواهد بود که درمراحل بعد از فواید و مضرات دقت وعدم دقت فردبه سود و زیان می رسد.اخلاق انسانی گفته هایی دارد که اگردر اعمال انسانی به انسان اخلاقی منجر نشود از مجموع گفته ها و عملکردها چیزی جز مکتوبات و خواسته و آرزو باقی نمی ماندوبه عبارت دیگرآن موقع اجتماع شکل اخلاقی به خود می گیرد که اخلاق انسانی درانسان بروز پیدا کند و درنتیجه یک انسان اخلاقی از آن نمو کندکه شرح این انتقال درمباحث آتی خواهد رفت.بنده کمترین.


نوشته شده در  جمعه 90/11/7ساعت  11:57 عصر  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا
خاطرم با خاطرت آرام شد
این دل وحشی به دامت رام شد
گرچه در پندار تو صیدت شدم
لیک خاناقاه من این دام شد
هو کشان دروصف چشمت آمدم
حا لیا محشر از آن بادام شد
ازسفرکردن به کوی و کعبه ات
قسمتم آخر طواف جام شد
بنددامت چون به تیمارم گرفت
می گساری نشئه آلام شد
چون که وصلت قسمت منصوربود
وی چنین حاجت روا از کام شد
این همه از فیض درکت گفته ام
تا نگویی دل اسیرپرده اوهام شد
طهران - بیست وچهارم امردادهشتادوهشت.بنده کمترین.
متاسفانه حسب اطلاع بعضی دوستان مطلع شدم که برخی دست نوشته های ناقابلم اعم ازقدیمه یامطالب جدید،دروبلاگ هاومجلاتی به نام اشخاصی موهوم درج شده که ضمن ابراز تأسف ازاقدام زشت سرقت ادبی،اگرچه انتشار آثارم رابدون قید نامم بدون اشکال می دانم اما بهره برداری از آنها با عناوین شخصی را برای افراد جایز نمی دانم.

نوشته شده در  سه شنبه 90/10/13ساعت  4:28 صبح  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی4
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی 3
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی 2
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی 1
دوباره نسیم ...
[عناوین آرشیوشده]