کد جاوا وبلاگ
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا

چونان کشاکشی افتاده در دل و دینم

کتابِ تمنای یار ، بسته می بینم

به راز و نیاز دری به سوی تو کردم باز

ولیک خاطر معشوق را،ربوده آن کینم

ببین که طرفه ی عینی چو غافل افتادم

زخانقه برون شد و رفت ، یارِ دیرینم

به زَعم روزگار عجیبم نَبُد که دل بِبُری

طریق سرکشی افتاده چرخ را،گمان بینم

الا به جان نگاهت نباشدم اثری

حجاب فکن زِنقابت، ببین نمی بینم

دلا اگر چه که منصور در خرابات است

ولی زِ شوق وصال تو ، از پای ننشینم

به یاد رندی و مستی ، به یاد بوی مه ات

بریز باده و دستم بشوی از آیینم

طهران - دهم شهریور هشتاد ونه

 

 


نوشته شده در  دوشنبه 89/11/4ساعت  2:15 عصر  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

[نوشته ی رمز دار]  


نوشته شده در  چهارشنبه 89/5/27ساعت  10:42 صبح  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

 

و اما امشب .... چراغانی ...

چراغی در دلم روشن شده که خیلی از تاریکی ها رو فراری داده و حالا دیگه صدام روباز کرده تا بتونم حرف بزنم . بگم که اگه دلت رو به دریای معرفت صاحب امشب بدی دیگه هیچوقت تاریکی راهی برای اومدن توی دلت پیدا نمی کنه . بگم که دوست من مراقب باش تا مثل خیلی ها نشی ، مثل خود من ، مثل اون هایی که می گن منتظر آمدن یک منجی برای تحقق وعده عدالت هستند اما از عدالت فرارمی کنند.اون هایی که می گن منتظر پاکی زمینند اما در زمین فساد می کنند . اون هایی که می گن برای اومدن منجی واصلاح مردم شب و روز دعا می کنند اما در همه شب و روز به پیچیدن نسخه های کور کننده برای مردم مشغولند . اون هایی که اصلا نمی دونن انتظار یعنی چه و دم از منتظر بودن می زنند .

دوست من اگه می خوای خیابون های شهر رو به بهانه تولد یک منجی چراغونی کنی تا همه شادباشند،مقدماتی داره . مقدماتی که همچون مقدمه واجب وجوبش مسلمه .اگه قراره که منتظر باشی و ببینی اون منجی رو، بیا و اول درد چشم دل رو دوا کن که مبادا کوردل باشی و نبینی اون جمال زیبا رو که همه خوبی های عالم توش جمع شده .اگر قراره که صداش کنی،بیا و اول این حنجره ای که از اون صداهای گوش خراشی که آزار می ده مردم رو درمان کن .زبونی که بیماره و مردم رو آزار میده نمی تونه نامی نیک رو بر خودش جاری کنه .اگرقراره با زبونت نامی رو که به نیکی یاد میشه ببری بیا و پاک کن اون رو از آلودگی ها .

فکر بیماری که قبل از هر خوبی ،بدی و کجی وناراستی توی اون راه پیدا می کنه ،ذهن آلوده ای که پر از نفاق و ریا و کینه و هزاررنگیه ودستی که تا حالا دست نیازمندی رو یاری نکرده وگره ای از گره نگشوده و زبانی که جز به سرزنش و ملامت و غیبت و تهمت و استهزاء باز نشده متعلق به ماهاییه که دم از انتظار می زنیم . این هایی که برات می گم نه شعارِ و نه دکلمه . این ها واقعیت ها من و توست . این ها درد های من توست . این ها بیماری های من وتوست که حالا یه شهر که نه یک دنیا رو به خودش آلوده کرده ، چرا که مردم ،خود من و تو هستیم .حالا میفهمی دردایی که قبلا ازش برات گفتم چی بوده که نمی گذاشت تا بتونم چراغی رو توی وبلاگم روشن کنم و بگم که من هم شادم . آخه واقعیت اینه که من پرازغمم . غم خودم از درد خودم و غم مردم از درد مردم وغم زمونه از غم زمونه . حالا با نوری که امشب روشن کرده این دل رو زبون باز کردم و می ترسم که این زبون باز هم کار دست این دل بده وظلمات بشه بازم وجودم مثل همه این سالها . 

عزیزم اگر می خوای منتظر باشی باید ننشینی.این انتظار سکون نداره بلکه همش حرکته، درست مثل بچه ای که منتظره نمره ی قبولی بگیره و اگر لای کتاب رو باز نکنه قطعا رفوزه می شه . اما اگه تلاش کنه، نتیجه یِ انتظارش، قبولیه . توی این انتظار اول باید برای ساختن خودت حرکت کنی تادردهایی که گفتم درمان بشه که اگر این انتظار سازنده نباشه مثال آب راکدیه که بو می گیره و همه رو آزار می ده . اگر منتظر یک مصلح هستی باید صلاح رو از فساد بشناسی و باید بدونی فرق میان اون دو تا رو . اون وقته که خوب می فهمی نمی شه بدون اصلاح خود در انتظار اصلاح یک جامعه باشی و بدون اصلاح یک جامعه نمی تونی منتظر یک مصلح باشی . اون وقته که رنگین کمونی در دلت روشن می شه تا چراغونی کنه تمام روحت رو و تازه معنی شادی و سرور رو می فهمی .حالا پاشو به بهانه امشب که خیابون های شهرت رو چراغونی کردن تو هم آب و جارویی بردار و بیا توی کوچه پس  کوچه های دلت غبارروبی کن تا چشم دلت از کدورت پاک بشه و گوش دلت بهتر صدای حقیقت رو یشنوه بهایی کسب کنه. اون وقته که می فهمی ... منتظران مصلح ، خود باید صالح باشند .


·       توجه : 

·   این مطلب ادامه موضوع چراغانی است که می توانید با کلیک کردن در سمت راست صفحه به نوشته قبلی دسترسی پیدا کنید. 

·    برای مطالعه سایر مطالب این وبلاگ بر روی عناوین مورد نظر در سمت راست صفحه یا عناوین آرشیو شده در زیر صفحه کلیک کنید. 

·   نظرات خود را راجع به مطالب این وبلاگ می توانید با کلیک کردن برروی عنوان نظرات دیگران در پایین هر صفحه ارسال کنید.

 

 


نوشته شده در  دوشنبه 89/5/4ساعت  2:13 عصر  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام پروردگارم که خالق قلم است

دیگر بار، مِهر، دانش را به عِطر اَفشانی نشسته و فصل تعلیم و تعلم که همانا عبادتِ بزرگ معلم بشریت به شمار می رود فرارسیده است .

 اینک که خداوند باری تعالی جل و اعلی به این بندگان ناچیز خود موهبتی عظیم ارزانی داشته تا بتوانند در پناه زیستن در کشوری که ام القری امت اسلام درروزگار است ، دانش را، آمیخته با روحِ معنویتِ برخاسته از خرد و جان مربیان گرانقدر فرابگیرند در این آغازین فصل نو کمر به همت شکر گزاری اش می نهیم و به پاس این نعمت عظیم خود را وارث نیاکانی می دانیم که با گنجِ گرانبهایِ حکمت،عقول عالمیان را به تحیر واداشته و همچون اختری تابناک بر کهکشان دانش جهانی نورافشانی می نماید.

مافرزندان ایرانی هستیم که به محبت اهل بیت عصمت و طهارت درخشان است و به ایمان و عمل و پاکدامنی سرآمد و زبانزد عقلای جهان است . ما فرزندان عشق و ایمانیم . فرزندان همان پدرانی که به تبعیت از مولی و راهبر خویش به روز شیر بیشه یِ شَجاعت بودند ودشمنان را از واهمه یِ ایشان راهی و چاره ای نبود و به شب زاهد و عبد عبید خالق خویش ، با چشمانی گریان ، بر سجاده ای از عشق ..... همان ها که به اشک دیدگانشان ، رحمت الهی بر جانمان فرود آمده است .

 ما آموخته ایم که برای بقای دین زندگی کنیم . آموخته ایم که دانش بی بهره از حکمت ، همچون سازی بی صداست که اهالی عالم را از آن فیض و بهره ای نخواهد بود و دانشی که به اهلش سود نرساند به دیگران نیز لطفی نخواهد نمود . آموخته ایم که بقای دین یعنی سیرِ در دنیای دانش ، همچنان که حضرت رب جل و اعلی فرمود دیدگان خود را به دیدن آنچه درآفرینش است به کاربندیم و عقول رادرفهم آنها جاری سازیم تا به حکمت متعالی دست یابیم .

آموخته ایم که راز حکمت ، دانش و راز دانش جهد است . پس می کوشیم تا به دانشی دست یابیم که از مسیر یقین می گذرد . ما آموخته ایم که دشمنان خدا از نادانی اسلاف ما بهره ها برده اند و رمز فائق آمدن بر دشمن تکسب علم است و حکمت و با همین رمز خداوند برای همیشه عالمان و زاهدان و اهالی حکمت را بر دشمنان پیروز قرارداده است.

خیلی دور نیست روزهایی که شکوفایی علم ، قامت نحیف دشمنانمان را خم نمود و ای بسا در همین سالها دیده ایم و شنیده ایم که پدران ما چگونه با دستیابی به دانش آمیخته با ورع و پرهیزکاری امید آنها را به یاءسی ابدی مبدل نمودند و خود برای همیشه در تاریخ این مرزو بوم باقی و در نزد خدای خود به آرامش رسیدند . همانهایی که به مصداق نفس مطمئنه در حالی که راضی بودند از خدای خود و خدای نیز از انها خشنود به محضرش شتافتند . ما آموخته ایم که رهبرمان طفل سیزده ساله ای شد که در سایه ی حکمت به مقام ایثار دست یافت . ما اموخته ایم که از دانش بایستی شرافت و غیرت را فرابگیریم تا از این رهگذر خشنودی حضرت حق را به دست آوریم . ما اموخته ایم که فهم کلید همه دانش هاست ....

دست دردست هم نهیم به مهر

میهن خویش را کنیم آباد

و اینک درروزگاری که دشمنان مترصد غفلتمان هستند و در خیال باطل خود فرزندان این کشور ولایی را کج اندیش می خوانند و حال انکه خود از جاهلانند با تو ای خدای بزرگ عهد می بندیم که برای کسب دانش ، این روزی وسیعی که به ما ارزانی داشتی در سایه بهره گیری از مربیان ارزشمند و امنیتی که به برکت مجاهدت ها و خون هایی پاک و همت هایی بلند و رهنمود هایی حکیمانه که هماره ره گشای راهمان است تمام تلاش خود را به کار بگیریم تا سرزمین خود را مملو از دانش و حکمت نماییم و جانمان را از این دریای زلال در جهتی که تو می پسندی و برایمان مقدر نموده ای سیراب نماییم و می دانیم اینگونه است که ما هم راست قامتان جاودنه تاریخ خواهیم بود . انشاء الله .

خدایا چنان که سرانجام کار

تو خشنود باشی وما رستگار

                                         والسلام علی من تبع الهدی


نوشته شده در  دوشنبه 88/6/30ساعت  1:32 صبح  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا 

بارالها ، داورا ، کریما ، ای محبوب محبان ، ای معشوقِ عاشقان ،ای انیس عارفان و ای جلیس صالحان ،آنانکه دراین امواج پر خروش حیات به جستجوی تو پرداختند ، تورایافتند و چشم برهم زدنی از تو غافل نگشتند و لحضه ای بی یاد تو به سر نبردند . همان ها که از فرط عشق به مولای خویش همچون عبد عبیدت ، مظهرالعجاعب و مظهر الغرایب ،غالب کل غالب ، علی ابن ابیطالب ، به روز شیر بیشه یِ شجاعت بودند و به شب عبدِ عابدِ ذلیلِ محراب عبادت و تو گویی که از فرط عاشقی جان را در محراب عبادت به ناقابلی فدیه یِ وصال یار نموده اند .خداوندا در این شب عشق بازی برای یافتن بهایی به پیِ بهانه ای به کویت عازمم . چه می شود که دربرم بگیری و زیر بال و پرم را .معبود من بی پرده بگویم از خوف تباه شدنِ ایامی که برایم به بهانه روا داشته ای ،جانم به لب رسیده که مباد، همچون گذشته با قدر ناشناسی ، فرصت ها را ضایع نمایم . نازنینِ من ،می آیم به احوالپرسی از خود به درگاهت تا شاید نسخه ای از شفا برایم مرحمت  فرمایی .خوب ِ من ،می آیم با آن که لباسی از مسکینی  به تن دارم . محبوبِ من،می آیم در حالی که قلبم مرده است از فرط دوری از تو .عزیزترینِ من ،می آیم با شکسته استخوانی که به جز تو برای آن شکسته بندی یافت نکرد ه ام . معشوقِ من ،می آیم برای آنکه تو بزرگترین بخشنده و مهربانترین چشم پوشی . بهترینِ من ،می آیم تا شاید به این بار آمدنم را رفتنی نباشد به راه ناصواب ، می آیم که این نصوح توبه را بپذیری از این کمترینِ بندگانت .هستیِ من، می آیم چون خود مرا خوانده ای و ای بسا این جسارتم از برای این است که چون تو بزرگواری مرا به خود می خواند. می آیم چون تو راه را برایم هموار کرده ای. می آیم چون تو دری رابر رویم گشودی و نامش را تو به گذاردی و فرمودی ........... ای همه یِ آنهایی که گناه کرده اید .... مباد از رحمت خداوند غافل شوید،خدا همه یِ گناهان شما را می بخشد، فقط بیایید،در باز است،بازِ بازِ بازِ .دق الباب نمی خواهد . عزم آمدن می خواهد . اراده یِ باز نگشتن می خواهد، بیاید تا با خداوند معامله ای کنید،معامله ای که خداوند آن را برایتان بهترین معاملات قرار دهد.یالَلعجب ! مگر دکّانی گشوده شده و مَتجَری مفتوح است که درآن معامله می کنند . نعوذ بالله ، مگر پروردگارم به تجارت می پردازد .آری خدایت یزرگترین تجّاراست . این جا دکّان است . این جا معامله می کنند .مگر نشنیدی که فرمود ..... اِنَّ الله اشتَری مِن اامُومنین ... خداوند می خرد از مومنان ، جانشان را ، اموالشان را ، هر آنچه که نزد پروردگار ببرند همه وهمه وهمه را می خرد.هر کدام به بهایی .عجب تاجری ! چه معامله ای.فروشنده:عبدِعاصی! خریدار: حضرت رب جلّ و اعلی!مورد معامله : جانی که ندارم تا تقدیم کنم چه آنکه حُبّ من به دنیا مانع است از آن !مالی که ندارم چه آنکه بُخلم مانع تقدیم مال است !چه دارم ... ؟؟ چه دارم جز اندوهی و بارِ گناهی و دردِ هجرانی بس عمیق ،چه دارم به جز کوله باری از معاصی کبیره و صغیره !چه دارم جز اشک چشمی که دیری نمانده آن هم از فرط بی هویتی چشمانم بخشکد .می خرند از شما! هیچ نگران نباشید. بهای معامله :  رحمت ، صفا ، خلوص ، صداقت ، نور، نور، نور وبهشت . همان بهشتی که می گوید : جنات تجری من تحت الانهار ...آری آمده ام تا بفروشم هر آنجه بدی است در من و برگیرم هر انچه خوبی است از دلبر.مرا به پذیر به این قدر نامه که خوف ان دارم نَفَسَم یارای قدری دیگررا نداشته باشد . این معامله را به بهترین معاملاتم مبدل فرماچه انکه فرمودی :  ببیعکم الذی بایعتم به .

 


نوشته شده در  چهارشنبه 88/6/18ساعت  12:9 صبح  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

  به نام خدا

مهمترین ویژگی جامعه اخلاقی ، فارغ از فلسفه وجودی هر اجتماع آنست که انسان های متخلق به اخلاق را درخود جای داده است و با این صورت می توان، دستیابی به یک مدینه فاضله را در افق ذهنی خود ترسیم نمود .اول ماهیت موضوع اخلاق رادر آوردگاه بحثی که پیش روی داریم بررسی می کنیم :اخلاق علمی است که بررفتارهای پسندیده و ناپسند هر فرد در اجتماع فارغ از فلسفه ای که آن اجتماع بر اساس آن پایه ریزی شده است دلالت   می کند .بنا براین تعریف اخلاق بر دو پایه پسندیده و ناپسند استوار است . ذکر این نکته ضروری است که این دو، بر اساس فلسفه و اصول پایه گذاری درهر اجتماعی متغیر است و عرف و عادات مرسوم در هر جامعه مبنای پسندیده و ناپسند را معین می کند .اینک که ما در جامعه اسلامی زندگی می کنیم و پذیرفته ایم که فلسفه اسلامی تعیین کننده روش و اصول زندگی ما خواهد بود ،می باید این مبحث رادر در راستای ملموسات خودمان ادامه دهیم و قیاس اجتماع مورد درک با جوامعی که با اصول فلسفه وجودی آنها، آشنایی نداریم ، قیاسی مع الفارق خواهد بود.اخلاق پسندیده کدام است :فضایل اخلاقی یا به عبارت دیگر اخلاق پسندیده ، عبارت است از مجموعه ای از آداب و سنن الهی و دستوراتی که از طرق نص آیات و یا توسط پیامبران الهی و ائمه علیهم السلام به نسل حاضر انتقال یافته است و البته مجموعه رفتارهای عرفی متناسب با فرهنگ عامه جامعه نیز جزئی از اخلاق پسندیده محسوب می گردد و در مجموع این دسته هرگز نمی تواند از مدار حق و درستی خارج بوده و یا منافاتی با سایر فرامین الهی داشته باشد . پرهیزکاری ، راستی ، صداقت ، امانتداری ، حفظ زبان ، کظم غیظ ، درستکاری و بسیاری دیگر از صفات پسندیده مطرح از جمله اخلاق پسندیده هستند .اخلاق ناپسند کدام است : رذایل اخلاقی یا به عبارت دیگر اخلاق ناپسند ، مجموعه ای از کردار زشت است که ازطرق گوناگون از جمله نص آیات الهی و یا روایات مختلف از آنها یاد شده و همواره افراد جامعه را از ارتکاب آنها نهی نموده اند، بانضمام رفتارهایی که بر خلاف آیین و سنن عرفی اجتماعی متناسب با فرهنگ عامه محسوب نمی گردد . این گروه همیشه در مدار ناصواب حرکت می نمایند به نحوی که موجبات کدورت روح آدمی را فراهم می سازند . دروغگویی ، غیبت ، تهمت ، خیانت در امانت ، بد زبانی ، شماتت ، و بسیاری از این دست از جمله رذایل اخلاقی محسوب می گردند .ذکر این نکته برای ادامه بحث ضروری است که تعاریف فضایل و رذایل اخلاقی ، فارغ از فلسفه ادیان و مکاتب در بسیاری جهات نزدیک و یا به عبارتی هم خانواده هستند به نحوی که خوب ها در جوامع مختلف خوب و بد ها نیز به بد شناخته می شوند وکمتر خوبی است که در جامعه ای بد شناخته شود و یا برعکس کمتر بدی است که در جامعه ای به خوب معروف باشد .حال که با شناختی کلی از اخلاق عمومی مواجه شدیم امکان دنبال کردن مباحثی که در این مجال به آنها خواهیم پرداخت ،سهل تر خواهد بود و اینک می توانیم از باز خورد مستقیم انسان اخلاقی در اخلاق انسانی و در نتیجه جامعه اخلاقی صحبت کنیم .با تعاریف فوق به خوبی روشن شد موضوع علم اخلاق در مرحله اول شخصی و حقیقی است نه اجتماعی و حقوقی . به عبارت دیگر هر چند که در اجتماعی تعاریف اخلاقی بسیاری به صورت عادی و یا قانونی وجود داشته باشد ، اگر اشخاص اجتماع به آنها توجهی نداشته باشند ، هیچ تاثیری در اجتماع نخواهد داشت . و برعکس حتی اگر اجتماعی به موضوع اخلاق بی توجهی نماید ، این شخص است که می تواند به تنهایی در مدار اخلاق حرکت کند . بنابر این اخلاق در مرحله اول یک مقوله فردی است و النهایه نیز در محضر خداوند تبارک و تعالی هر فرد ، فارغ از اجتماع در خصوص موضوع اخلاق شخصی پاسخگو خواهد بود . تلاش کنیم که در شب های فضیلت و راستی که آدمیان به تمرین خودسازی و پرهیزکاری اشتغال دارند ، کمی فردی تر به موضوع اخلاق خویش بپردازیم ، شاید به بهانه ای ما نیز بهایی را کسب کنیم. 



نوشته شده در  یکشنبه 88/6/15ساعت  10:5 عصر  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

اخلاق به عنوان مهم ترینِ معنویات و به عبارتی منویات برگرفته از ، دین ، اعتقادات ، آداب و رسوم جوامع بشری محسوب می گردد. در اسلام حیاتی ترین رکن رکین که موجب دوام بقای اجتماعات انسانی می شود ، مقوله ی اخلاق است ، مقوله ای است که جوامع بشری بر اساس آن به حیات خود ادامه می دهد . جامعه فاقد اخلاق ، عاری از حرکت و پیشرفت است . در این دغدغه مهم اجتماعی ، تنها شعارهای اخلاقی نیست که انسان ساز است بلکه انسان های اخلاقی موجب تکامل اجتماع را فراهم می کنند . اخلاق عبارت است از بالندگی اشخاص که کوچکترین عضو هر اجتماع ، اما به عبارتی صحیح تر ،مهم ترین اعضاء و یا تشکیل دهنده پیکره ی آن هستند . با نگاهی گذرا به گذشته که با قلم مورخین به ترسیم کشسیده شده است در می یابیم ، بسیار ی از قوانین پر و پا قرص اجتماعی برخاسته از اخلاق است و همانگونه که در مباحث پیش از این گفته شد اساسا موجب پدید آمدن قوانین نیز اخلاق عامه اجتماعی است که نیازمند لازمه ضمانت اجرایی بوده اند و بر همین اساس، قوانین وضع شده به منظور پایبندی آحاد افراد اجتماع شکل گرفته اند .بنا بر آنچه ذکر شد دو موضوع مهم اخلاق انسانی و انسان اخلاقی موجبات ثبات اجتماع آدمیان را فراهم می کند . بابراین اگر هر فرد در اجنماع پایبندی عملی خود به مقوله اخلاق را که بر گرفته از فرهنگ ، آداب ، رسوم عامعه جامعه و بسیار ی سر فصل های دیگر است را چنانچه مورد توجه و مداقه ویژه قرارندهد ، نباید در انتظار یک جامعه اخلاقی و به تبع آن یک جامعه قانون مند باشیم . برای اعتبار یافتن اخلاق لزوم توجه به خود سازی متناسب با فرهنگ دینی و اجتماعی و اقلیمی در هر اجتماعی از اهمیت به سزایی برخوردار است . چنانچه که در کشور ما که مبتنی بر نگرش دینی و قوانین برگرفته از نیازمندی های اجتماعی و منشعب و مطابق با نص صریح متون دینی که به عبارتی عین اخلاق هستند، اداره می شود، این مهم اهمیت خاصی پیدا می کند .این جاست که در می ابیم وظیفه تک تک افراد اجتماع چه تاثیری بر اخلاق جامعه انسانی ما خواهد داشت . تک محوری بودن و غرور و تعصبات بی جا عاملی مخرب در سوق جامعه به سمت تکامل محسوب می شود و به خوبی ملموس است که در زمان بی توجهی مسولان اداره کشور به مقوله اخلاق چه لطمات زیان باری به بدنه جامعه به و جود می آید و گاهی موجبات انحراف افکار عمومی اجتماعی را نیز فراهم می کند .انسان اخلاقی سازنده مسیر تکاملی اجتماع در سیر به اهداف عالیه است و هم این طور اخلاق انسانی نیز در همین سمت و سو بال دیگری در تکامل جامعه ایده آل اسلامی به شمار می رود . نمی توان از بزرگان توقع اعمال خلاف اخلاق را در اجتماع طلب نمود چه آنکه بازخورد مستقیم آن به بالندگی اجتماعی باز خواهد گشت و در بسیار ی مواقع در دراز مدت اثر مخرب آن می تواند در مقوله اخلاق به بنیان برافکنی نیز در همان مقوله دست بزند و بسیاری از نیکی های عمومی به بدی و برعکس بسیار ی از بدی های عرفی به خوبی ها مبدل شوند .آنچه در دنیای امروز رخ داده در همین بحث قابل بررسی و بازگویی است . به خوبی می بینیم اعمال خلاف اخلاق هر یک ار افراد اجتماع تاثیر مستقیم بر رفتار اجتماعی می گذار .انشا ء الله در ادامه این مبحث در شب های آتی به صورت متناوب مباحثی را مطرح خواهم کرد که عزیزانم بیشتر با بیان نگارنده آشنا شوند و اینک تنها به طور اجمال عرض می کنم برای ساخت یک مدینه فاضله ، خود سازی بر اساس اصول اولیه، تحت تعلیم مربیان علم اخلاق، شاید شروعی مناسب و به جا باشد تا از این طریق در جهت اخلاقی شدن جانعه بتوان گام های موثری را برداشت .این حق مردمان یک اجتماع است که از بزرگان خود به عنوان پیش قراولان این حرکت اهم ، توقعات بسیار ی داشته باشند .در هر صورت مقوله اخلاق انسانی تاثیر مستقیم بر انسان اخلاقی و النهایه جامعه اخلاقی خواهد داشت و هنگامی که ضمانتهای لازمه اجرایی نیز به آن اضافه می شود به یک اجتماع قانون مند با حفظ همه حرمت ها دست پیدا خواهیم کرد .اینک فارغ از خواست ها و تمایلات سیاسی در این ایام خاص که مورد توجه ویژه حضرت حق جل و اعلی هستیم جای دارد که در جهت خود سازی و نیل به تعالی انسانی و آشنایی با اخلاق انسانی برگرفته از متن ادعیه و تذکرات نص صریح آیات الهی و دستورات دینی ،گامی در این جهت برداریم تا از این رهگذر در آینده ای نه چندان دور با خودسازی و اصلاح نفس ، جامعه ای عاری از گناه و آلودگی را تجربه کنیم و اینگونه شاید بتوانیم بگوییم ماه مختص به عبادت حضرت دوست گامی رو به جلو برای ما بوده است .  


نوشته شده در  پنج شنبه 88/6/12ساعت  2:1 صبح  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا 

خدایا شب های پر ستاره ای را در پیش رویم قرارداده ای اما چگونه به آسمان عشقت نگاهی بیاندازم، در حالی که چشم هایم آلوده به گناه است و تیرگی آن را در برگرفته و چشم باطنم در گیرو دار دنیا به خود اشتغالی بسنده کرده و اینک جز شرمساری از آنچه بازگو خواهم کرد هیچ ندارد.بار پروردگارا روزها را به فکر تهیه ی نانی و آذوقه ای هستم تا شب ها را سیر بخوابم که  مباد ، گرسنگی آزارم دهدو شب ها از مستی سیری سرخوش زندگانی خود هستم.گاه سیرم و سنگین که این تابِ عبادتِ درگاهت را برنمی تابد و گاه رنجورم و ناتوان که رمقی در وصالت برایم باقی نمی گذارد.خداوندا سفره ام را رنگین می کنم تا نباشد، فرزندانم اندکی آزرده شوند و حال آنکه در همسایگی ام و یا چند در آن طرف تر کودکانی خسته و شاید گرسنه ، ای بسا در بی پدری و یا در بی رونقی با سفره هایی خالی در مقابل.پیره زنانی تنها و پیرمردانی رنجورویا خانواده ای بی پناه ونا آرامند و من چه می دانم که آنها چگونه روزگار می گذرانند.گاه به بهانه دلمشغولی هایم و گاه به بهانه آبرویم که مباد درتیررس گزند زبان کلفت گویان قرارگیرد ، از نزدیک شدن به آنها می هراسم و اگر راستش را بگویم ،بسیاری اوقات اصلا به یاد آنها نیستم.عزیزم،شکم وقدرت و دنیا و دنیا و دنیا همه چیزم شده.بهانه یِ آبرو مرا از وظایفم دور کرده.بهانه یِ وظیفه مرا از تکالیفم باز داشته.بهانه یِ اعتماد مرا از توکل به دور ساخته.بهانه یِ دینداری،مرا از تو دور ساخته و بهانه یِ اتکا به کردار نیک ، مرا در زمره یِ بی عملان قرارداده و می ترسم که بهانه یِ ترس از دوزخ،قرب به جنت را از من باز بستاند که هرچه کرده ام به بهانه ای بوده است و نه به بهایی!چه شرمگینم که ماه مختص عبادتت را به اطاعت از نفس و کام می گذرانم.چه قدرپریشان می شوم آنگاه که در این ایام دلمشغولی هایم همان دغدغه های نان و آب است و بهایم ،همان بهانه های همیشگی ام و نه انگار که این شبها ستاره باران است آسمان شهر عشق!

 


نوشته شده در  سه شنبه 88/6/10ساعت  12:37 صبح  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

غم دوران....

دوست من ،سایه یِ دیوارُ دیدی ؟

آدمای خوابُ و بیدارُ دیدی ؟

شده طولِ روز  بِری قهوه خونه ؟

مردمِ بی قیدُ و بی عارُ دیدی ؟

میدونی کج زبونی چه دَردیه ؟

بَرّه یِ نیش زده یِ مارُ دیدی ؟

بودهِ با دروغ گو روبرو بشی ؟

برقِ چشمایِ پُر اَز نارُ دیدی ؟

 زیر لب تا بِه حالا غُر نَزدی ؟

سختیِ کوچه یِ شیب دارُ دیدی ؟

از خودت شده بپرسی من کی ام ؟

عکسِ توی قاب مینارُو دیدی ؟

روزایِ بچگی هات رو یادته ؟

چهره یِ خوشحال ُو غمدارُدیدی ؟

رفتی تا حالا ،تو کویِ بی کَسی ؟

آدمِ بی کَسُ و بی یارُدیدی ؟

میدونی فقیر کیه ، چه جوریه ؟

بابایِ رفته، زیرِ بارُ دیدی ؟

واسه یِ یه لقمه نون، چونه زدی ؟

زردیِ چهره یِ بیمارُ دیدی ؟

شُد ، بِپُرسی از خودت یَتیم کیه ؟

خونه یِ تبدارُو نمدارُ دیدی ؟

مثلِ بعضی می تونی نون نخوری ؟

پدرِ قرض دارُ و بیکارُ دیدی ؟

می دونی ،وقت نداری ،خوبی کنی ؟

دستِ کوتاهِ زِ دنیارُو دیدی ؟

از تعجب نکنه شاخ بیاری ....!!!!

تبِ دینداری ،تو اخبارُ دیدی ...

مثلِ منصور، شده ساکت بشینی ؟!!!

این همه ،دردِ  تو این دارُ دیدی ....

ای بابا ،خسته شدی  عزیز من

شعرِ پُر غُصّه یِ اینبارُ دیدی

امیرمنصور معزی -نهم شهریوریکهزاروسیصدو هشتادوهشت


نوشته شده در  دوشنبه 88/6/9ساعت  12:37 صبح  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

کاش می شد همدمم پیدا شود....

هستی ام از دوری ات، آتش گِرفت

این دلِ  غمدیده ام ، خوابش گِرفت

بی  فروغت  دَر  بیابان  گُم  شدم

صفحه یِ  آیینه ها را ، خَش گِرفت

قُوَّتِ  راهی  دگر ،  دَر  پای نیست

گوئیا  از  خستگی ، ساقش گِرفت

از  عطش  در  قعر  دریا ، مُرد  تَن

آخَر  آن  دُردانِه اَم ، آهَش  گِرفت

دوره یِ  بیگانگی  آغاز  شد .......

از همان روزی که دِل،دالَش گِرفت

من شدم منصورِ بی نُطقُ و کلام

زانکه چشمم گوشه یِ خالش گِرفت

کاش می شُد ، هَمدَمم  پیدا  شَود

تا  که بیند  عاشقی ، فالش گِرفت

 طهران بیست و هفتم امردادهشتاد وهشت

 


نوشته شده در  یکشنبه 88/6/8ساعت  12:1 صبح  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

<   <<   6   7   8   9   10      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی4
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی 3
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی 2
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی 1
دوباره نسیم ...
[عناوین آرشیوشده]