کد جاوا وبلاگ
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا

چشمم که به چشمِ مَستت افتاد

ناگه دل من به حسرت  افتاد

این چشم مرا کجا بَرَد هان !

ای رویِ تو بِه ، زِ روی خوبان

دم رخ بنمای گرچه اندک

ای ماه رُخِ نِگار مسلک

از باز دَمت ،مر ا دَمی دِه

ای روحِ خدا در تو دمیده

عقل از سَرِ این حریف رفته

ای سرگُلِ باغِ نو شکفته

منصور کنون ثنای گویت

ای آنکه ربوده هوش بویت

برقِ نِگَهت به دل چو بنشست

حقّا که بهای تو بهشتَ ست

بیست ودوم امردادیکهزاروسیصدو هشتادوهشت


 

 

 

 

 


نوشته شده در  جمعه 88/5/23ساعت  10:7 عصر  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

وقتی قانون اخلاق را به مبارزه می طلبد

اخلاق همان قانون بدون ضمانت اجرا ست . لزوم پایبندی به مبنای اخلاقی در سطوح مختلف و فرهنگ های گوناگون بشری آنقدر محسوس شد، تا موجبات پدیدارشدن قوانین را در جوامع مختلف فراهم آورد. مبانی اخلاق در تمامی فرهنگ ها و جوامع تقریبا یکسان است. یعنی خیلی از خوب ها در بسیاری از جوامع خوب و خیلی از بدها ،همه جا بد شناخته می شود. اگر چه به تناسب فرهنگ ها ی مختلف گاهی تفاوت هایی میان این بد و خوب ها وجود دارد اما شاکله ای کلی آنست که بیان کردم. به طورمثال ، در هیچ جامعه ای فحشا خوب شمرده نمی شود همچنان که در هیچ جامعه ای سرقت یک عمل شرافتمندانه نیست و در همه جوامع یاری رسانی به آسیب دیدگان و انجام اعمال خیر خواهانه خوب و نیک شمرده می شود. بنابراین با مقدمه فوق باید اذعان شود که اخلاق ریشه و اساس قانون است. در مباحث اخلاقی اجبار یا اکراه در خصوص خوب ها و بدها  مفهوم عقلانی ندارد و نمی شود کسی را برای انجام یک کار بد عرفی مجازات کرد همچنان که الزامی به پاداش دادن یک نیکوکار وجود ندارد. به همین جهت قوانین به وجود آمده اندتا اخلاق که خود به تنهایی سازنده و اصلاح کننده جامعه نیست را یاری کنند و لااقل از این طریق خوب ها و بدها به طور جامع تری در میان آحاد بشر شناخته شوند و مردم از ارتکاب به بد خودداری کنند و در راستای انجام خوب ها همت بگمارند. آنچه در این میان مورد بحث واقع می شود و از اهمیت به سزایی نیز برخوردار است وضعیت موجود جوامع علیرغم وجود قوانین بیشماری است که وضع شده است اما با وجود تمامی آنها به عینه ملاحظه می گردد ، میان بسیاری از خوبی ها و بدهی ها انقلاب به وجود آمده و گاهی حتی این دو جای خود را با هم عوض کرده اند . از طرفی با اجرای یک قانون بسیاری از اصول اخلاقی زیر پا گذاشته می شود و بسیاری آزادی های عمومی سلب می گردد تاجایی که حتی حیثیت فردی و اجتماعی اشخاص لکه دار می شود ، در حالی که همه اینها برخلاف اخلاق است. اما اجرای یک اخلاق دارای ضمانت اجرا یا به عبارت دیگر قانون موجب پایمال شدن بخش دیگری از اصول اخلاقی اجتماع را فراهم می سازد. بابررسی بسیار ساده ای به این نکته دست می یابیم که این نه وجود قوانین است که به تعارض با اخلاق پرداخته است بلکه این مجریان قوانین هستند که به لحاظ شرایط گوناگون قانون را به نبرد اخلاق می برند. شرایطی که از آن یاد می شود بسته به نوع اجتماع ، حکومت ها، سیاستمداران، دستگاه های قضایی و خود مجریان قوانین متفاوت و البته گاهی بسیار پیچیده است. اما مورد سوال اینجاست که اگر اجرای قانون موجب زیر پا گذاردن اخلاق را فراهم بیاورد آیا چنین قانونی می تواند جامعه ساز باشد؟ اگر به واسطه اجرای قوانین یا به عبارت دیگر گرفتن ژست اجرای قوانین ظلم را در اجتماع همه گیر کنیم و اخلاق را به خفقان بکشانیم آیا جامعه ما بسوی قانون گریزی سوق پیدا نمی کند؟ و آیا به اصطلاح تمامی قوانین اعم از درست یا غلط با یک چوب از ناحیه مردم اجتماع رانده نمی شوند؟ به نحوی که در کوتاه مدت نه تنها اصلاح اجتماعی را فراهم نمی آورد بلکه عده ای قانون گریز که به دنبال فرصت های مناسبی جهت دستیابی به مقاصد شوم خودهستند با بهره گیری از قوانین موجبات از بین رفتن اخلاق را فراهم می آورند.اینجاست که می بینیم قانون بر علیه منشاء خود (اخلاق)دست به اسلحه شده و اساس قانونگذاری را زیر سوال می برد. برای درک آنچه گفته شد تنها کافی است اندکی به دور و بر خود نگاه کنید به خوبی بیان نگارنده پی خواهید برد.


نوشته شده در  چهارشنبه 88/5/21ساعت  9:35 عصر  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

و اما امشب .... چراغانی ... 

چراغی در دلم روشن شده که خیلی از تاریکی ها رو فراری داده و حالا دیگه صدام روباز کرده تا بتونم حرف بزنم . بگم که اگه دلت رو به دریای معرفت صاحب امشب بدی دیگه هیچوقت تاریکی راهی برای اومدن توی دلت پیدا نمی کنه . بگم که دوست من مراقب باش تا مثل خیلی ها نشی ، مثل خود من ، مثل .... اون هایی که می گن منتظر آمدن یک منجی برای تحقق وعده عدالت هستند اما از عدالت فرارمی کنند.اون هایی که می گن منتظر پاکی زمینند اما در زمین فساد می کنند . اون هایی که می گن برای اومدن منجی واصلاح مردم شب و روز دعا می کنند اما در همه شب و روز به پیچیدن نسخه های کور کننده برای مردم مشغولند . اون هایی که اصلا نمی دونن انتظار یعنی چه و دم از منتظر بودن می زنند .

دوست من اگه می خوای کوچه دلت رو به بهانه تولد یک منجی چراغونی کنی بیا و اول آب وجارویی بکش به این دل . اگه قراره که منتظر باشی و ببینی اون منجی رو بیا و اول درد چشمت رو دوا کن که مبادا کور باشی و نبینی اون جمال زیبا رو که همه خوبی های عالم توش جمع شده .اگر قراره که صداش کنی بیا و اول این حنجره ای که از اون صداهای گوش خراشی که آزار می ده مردم رو درمان کن . اگرقراره با زبونت نامی رو که به نیکی یاد میشه ببری بیا و پاک کن اون رو از آلودگی ها . این هایی که برات می گم نه شعارِ و نه دکلمه . این ها واقعیت ها من و توست . این ها درد های من توست . این ها بیماری های من توست . زبونی که بیماره و مردم رو آزار میده نمی تونه نامی نیک رو بر خودش جاری کنه . حالا میفهمی دردایی که قبلا ازش برات گفتم چی بوده که نمی گذاشت تا بتونم چراغی رو توی وبلاگم روشن کنم و بگم که من هم شادم . آخه واقعیت اینه که من پر از غمم . غم خودم از درد خودم و غم مردم از درد مردم وغم زمونه از غم زمونه . حالا با نوری که امشب روشن کرده این دل رو زبون باز کردم و می ترسم که این زبون باز هم کار دست این دل بده وظلمات بشه بازم وجودم مثل همه این سالها می خوام از دردایِ مشترکمون برات بگم .

عزیزم اگر می خوای منتظر باشی باید نشینی این انتظار سکون نداره بلکه همش حرکته، درست مثل بچه ای که منتظره نمره ی قبولی بگیره و اگر لای کتاب رو باز نکنه قطعا رفوزه می شه . اما اگه حرکت کنه ، تلاش کنه ، نتیجه یِ انتظارش قبولیه . توی این انتظار باید برای ساختن خودت حرکت کنی ، که اگر این انتظار سازنده نباشه مثال آب راکدیه که بو می گیره و همه رو آزار می ده . اگر منتظر یک مصلح هستی باید صلاح رو از فساد بشناسی و باید بدونی فرق میان اون دو تا رو . اون وقته که خوب می فهمی نمی شه بدون اصلاح خود در انتظار اصلاح یک جامعه باشی و بدون اصلاح یک جامعه نمی تونی منتظر یک مصلح باشی . اون وقته که رنگین کمونی در دلت روشن می شه تا چراغونی کنه تمام روحت رو و تازه معنی شادی و سرور رو می فهمی . اون وقته که می فهمی ... منتظران مصلح ، خود باید صالح باشند .

·       توجه : 

·   این مطلب ادامه موضوع چراغانی است که می توانید با کلیک کردن در سمت راست صفحه به نوشته قبلی دسترسی پیدا کنید. 

 

 


نوشته شده در  پنج شنبه 88/5/15ساعت  11:50 عصر  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

چراغانی .... (2)

از دیشب فکر می کردم که مگه می شه این دل نتونه خودش رو از بدی ها پاک کنه ودوباره بشه مثل روز اولش . کلی گشتم ، توی آیات و روایات و اندوخته های ذهنی خودم تا خلاصه به یک  نتیجه رسیدم . نتیجه ای که لااقل کمی موجب اقنای ذهنی ام رو فراهم کرد . انقدر که بتونم برای چراغونی کردن وبلاگم دست به کار بشم و چند کلمه ای رو با رفقایی که این مطالب رو می خونند گپی بزنم.

حالا بگم که خداوند به صراحت به ما ابلاغ کرده که مجاز نیستسم از رحمت او نا امید بشیم و آشکارا در کتاب الهی وعده داده که از همه گناهان ما خواهد گذشت ، پس اگر ما این اراده رو داشته باشیم که به اصلاح درون بپردازیم این زمینه برای ما مهیا ست . بعد فکر کردم به این که خوب حالا از کجا باید شروع کنه آدمی که اراده کرده برای جلب رضایت پروردگارش و پاک کردن دلش از آلودگی ها. خلاصه گشتم و گشتم تا یک راه کاری پیدا کنم بلکه دلم روشن بشه این شب ها وچراغون بشه و شادی کنه ،اون هم شادی با معرفت برخاسته از احوال این شب ها . فهمیدم که شبهای خوب ، تولد ها ، شهادت ها ، شب های قدر و همه همه ی اینجورایام بهانه هایی هستند برای این که دل بینوا عیادتی از خودش بکنه و احوالی از اوضاع خودش بپرسه . بپرسه تا بدونه کیه و کجا بوده و امروز کجاست . چه کرده وبا کیا حشر ونشر داشته . حالا که از خودش احوال پرسی می کنه شاید نوری از انوار اون هایی که به بهانه شون اومده برای عیادت خودش در درونش روشن بشه . نوری که می تونه اون رو دوباره به همون مسیری که باید در اون قرار می گرفت ولی سالهاست که ازش بیرون افتاده هدایت کنه . پس می خوام دستم رو بگذارم توی دست همونی که این شب ها رو برام بهونه قرارداد تا بلکه احوالی از خودم بپرسم . با کور سویی که ته این دل روشن شده شاید بشه چراغی رو روشن کرد و تو چراغونی این شبها شرکت کرد . حالا بهتر میشه راجع به اونی که بهونه این عیادت شده حرف زد لااقل با خجالتی کمتر می شه گپ و گفتگو کرد.پس باشه این کور سو تا شبی دیگه که مریضمون بهتر شده باشه و احوالی بیشتر از خودش پرسیده باشه ،بلکه بتونه راجع به علت بقای هستی ، همونی که این شبها همه براش چراغ روشن کردن ولی نمی دونن که اصلا اونه که همه چراغ ها به واسطه ش روشنه حرفی بزنم . پس تا بعد .... 

·       توجه : 

·   این مطلب ادامه موضوع چراغانی است که می توانید با کلیک کردن در سمت راست صفحه ذیل عنوان نوشته های پیشین به متن قبلی دسترسی پیدا کنید. 

 


نوشته شده در  پنج شنبه 88/5/15ساعت  12:27 صبح  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

چراغانی...

می خوام امشب وبلاگم رو چراغانی کنم . مثل خیلی از کوچه پس کوچه های جنوب شهر که این شبها غرق در نور و شادمانیه . اما نه ... ، می خوام قبلش دلم رو چراغانی کنم . روشن کنم چراغ های امید رو در درون این دل ظلمات ، که این روزها بد جوری گرفته ست . می گی چرا ؟ خوب معلومه، کافیه یک نگاهی به دور و ور دلتون بندازین، ببینین توی چه سیاهی ای دست و پا می زنه بیچاره . آخه هر چی پاکی و صداقته به رنگ و ریا و نکبت آلوده کرده و یکجا توی خودش جا داده . انگار هیچ وقت پاک نبوده ، انگار نه انگار که این همون دل نوزادی که دیروزی نه خیلی دیر، صاف صاف اومد توی این دنیای بی رحم که اگر آنی اون دل رو به دنیا بسپاریش قابش می زنه و می شه عینهو دل ظلمانی من که حالا حتی نمی ذاره وبلاگم و چراغونی کنم و بگم که چقدر شادم.

اما ..... اما درد این جاست که من هم مثل خیلی های دیگه فقط شادم و اصلا نمی دونم چرا.شادم برای به دنیا اومدن یک منجی اما من که اصلا نجات رو    نمی شناسم. این شادی از کجا اومده توی دلم . شاید مثل خیلی از شادی هایی که فقط نفس بیچاره ام اون ها رو برای خودش، خوش جلوه می ده ، بازم گیر دنیا افتادم بدون اینکه بدونم برای چه امر مهمی خوش هستم . این درست حال اون آدم هایه که اصلا نمی دونن موضوع چیه و شاد هم نیستن . یا درست مثل اون هایی که می گن منتظرن ، شعر می گن ، مقاله می نویسن ، دعای ندبه می خونن و ...  اما اصلا خودشون هم نمی دونن که منتظر چی و کی هستن . آره این آده ها مثل هم هستن و فرقی باهم ندارن ، فقط یکی هیچی نمی دونه ، نه ظاهر و نه روح داستان و یکی ظاهر داستان رو شنیده و یه عمر تقلید کرده و تکرار وحالا براش شده یه عادت که شاد باشه . واسه همین هم این دل توی ظلمات مونده و دست وپا می زنه اما این روزها فکر می کنه که شاده وبرای همین هم خوشحالی می کنه ،چراغونی می کنه و....حالا من که نمی تونم دلم رو شاد کنم چه جوری وبلاگم رو چراغونی کنم ؟ چه جوری از شادی حرف بزنم که اصلا نمی دونم چیه ؟ چه جوری از کسی حرف بزنم که تمام عدالته ؟ چه جوری از کسی بنویسم که قرار نجات امت از گناه و کردارِ ناصواب باشه ؟ دل من که همش به دنبال ناصوابی می گرده از صبح تا به شب .!!! پس حالا چراغونی نمی کنم این وبلاگ رو . باید اول بگردم خودم رو پیدا کنم . بگردم گمشده ی خودم رو پیدا کنم تا بتونم ازاون که شنیدم گمشده اما می دونم که از همه ما پیداتره حرف بزنم یا بنویسم . آخه برای گفتن و نوشتن ، فکر لازمه و اون توی فکر مریض من جایی نداره.فکری که خوبی ها رو از یاد برده. فکری که پاکی و صداقت رو از خودش رنجونده . فکری که به همه بدی ها مشغوله . بمونه این حرف هام توی شبهای دیگه که اول از احوال خودم عیادتی کرده باشم تا اگه چیزی می گم یا می نویسم تا وبلاگم رو چراغونی کنم لااقل از نورش دل شما هم شاد بشه. پس تا بعد....


نوشته شده در  چهارشنبه 88/5/14ساعت  12:34 صبح  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

یک بیماری مهلک...

این روزها همه می شنویم و می بینیم شعارهای دروغینِ بسیاری  ، زبان به زبان دردنیا می چرخد و همه خود را پیرو بهترین ها و عامل به صالح ترین کردارها معرفی  می کنند ،در حالی  وقتی به انسان ها و دولتمداران اقصی نقاط جهان نگاه می کنیم به خوبی در میابیم ، هر کس تنها به این می اندیشد که امروزش را چگونه با فریب دیگران شب کند و چگونه نزد اطرافیانش محبوب بماند. ظاهرا کسب در آمد و یا قدرت و تسلط بر دیگران آنقدر شیرین است که تحت هیچ شرایطی نباید از آن کوتاه آمد. دروغ و فریب در این میان مفهومی ندارد و مصلحت است که مبانی استدلالی فرهنگی یا دینی در این مقوله را تبیین  می کند .!!دراین مجال حفظ خود از هر واجبی اوجب است و این نیاز ندارد که مُسلم باشی یا یهود،نصاری باشی یا پیرو فرق زاله.امروزه همه انگشتی از اتهام را به سوی یکدیگرنشانه رفته اند و دیگری را به نقض قوانین بشری ، اخلاقی ، اجتماعی ، دینی وحقوقی متهم می کنند در حالی که خود  از نقض کنندگان مسلم حقوق بشری در ابعاد مختلف دینی ، اجتماعی ، حقوقی و سیاسی  هستند. این بلیه ای عظیم است که در تمام نقاط جهان شاهد آن هستیم و می توان آن را یک   اپی دمی بین بشری نامید که سراسر دنیا را به ویروس خود آلوده کرده است. در این میان آنچه قابل ملاحضه است سرایت این بیماری به ممالکی است که تحت لوای پرچم دین و به ویژه اسلام اداره می شوند که بسیار زجر آور و ناراحت کننده تر است . نه از آن جهت که اقدامات غیر قانونی و غیر اخلاقی در این نوع ممالک شکل  می گیرد،  بلکه مشکل این جاست که تاثیر این گونه اقدامات می تواند دین و اعتقادات بشری را در معرض آلودگی قرار داده و حتی تا جایی پیش برود که در آینده ای نه چندان دور موجبات کم رنگی دینی و حتی بی دینی را درعامه مردم این نوع ممالک فراهم آورد.این روش می تواند کاری کند که بسیاری، خطاهای خود را در لوای دین بپوشانند و کردار زشت خود را در کوتاه مدت برای دیگران به مثابه عملی صالح جلوه دهند و متاسفانه کار تا جایی پیش می رود که در برخی مواقع عاملین این گونه اعمال خود نیز به باورکاذبی می رسند که اعمالشان در جهت صحیح منویات دینی و اخلاقی است و از این نمونه شاید بتوان پدیدار شدن گروه طالبان را متذکر گردید.باید بدانیم که این بلیه عظیم بشری به راحتی میتواند گریبان هر گروهی را گرفته وانسان را به اعماق سیاهچال حماقت و جهالت راهی کند و این تنها مرگی نیست که به همسایه تعلق داشته باشد.به جاست  همه ی ما،به ویژه مسولین محترم اداره کننده کشور حتی اگر فرصتی نداریم تا نگران آخرت خود باشیم، لااقل به واسطه آینده فرزندانمان در این دنیا حواسمان را بیشتر جمع کنیم تا مبادا در  سال هایی که آمدنشان نزدیک است و ما در آنها نخواهیم بود فرزندانمان از فیض درک ایمان و دین محروم بمانندوبا جاهلین محشور گردند.بنده کمترین 

 


نوشته شده در  سه شنبه 88/5/13ساعت  12:44 صبح  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

خاطرم  را  با  هوای  تو  بهاری کرده ام

ازدوچشم نازنینت خواستگاری کرده ام

زورقِ سبزی  سوارِه ، تا  هوایت  آمدم

طبع خود را با هوایِ تو هوایی کرده ام

سِرِّمجنون درجنونش عشق لیلی بودوبس

خّطِ خود را با رَهِ مجنون تلاقی کرده ام

ازصمیم جان رَهِ وصلِ تو  را  پیمود یار

لطفِ بی حدِ تو را با جان تلافی کرده ام

از میِ عشقت دلم لبریز شد همچون شباب  

گوئیا با خُمِّ  مِی  امشب تبانی کرده ام

گوشه یِ چشمی نظر بر من نمیداری ولی

هم چو منصور از نگاهت پاسداری کرده ام

لحضه یِ شیرینِ وصلت می رسد روزِ دگر

عشق نابت را به قلبم جاودانی کرده ام

طهران-یازدهم امرداد یکهزاروسیصدوهشتادوهشت شمسی

  

 

 

 


نوشته شده در  دوشنبه 88/5/12ساعت  12:26 صبح  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

  به نام خدا 

باز همه ، پنجره ها بسته شد

باد خُنُک از همه کس خسته شد

بویِ بهشت از سر عُشاق رفت

عشق زسرمستی وآفاق رفت

شَّرُ و ریا در دل مردم نشست   

رنگِ خدا از دلشان رخت بست

هَر دم از این مردمِ مردم فریب

ناله ای آید زِ سَرِ دُوز و رِیب

گاه ، به پندارِ خدا راهی اَند

یک دفعه، دنبالِ خود آگاهی اَند

هر چه سفیدَ ست ، سیاه می کنند

از سر تکلیف ، ریا میکنند

این همه کارِ دغلُ و قلبِ حق

پایه سستُ و کجشان ،کرده لق

گر چه به زَعمِ خود از عالَم سَرند

وای بر آن روز که باشد ، سَرند

ریز و درشت همه پیدا شود

دیده ی منصورچه بینا شود                 

باز شود ،پنجره ها ، بازِ باز

بادِ خُنُک ،می شود آغاز،باز

 طهران-دهم امردادیکهزاروسیصدوهشتادوهشت

 

 

 

 

 


نوشته شده در  یکشنبه 88/5/11ساعت  1:52 صبح  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

تابستان 86

گمان می کردم تنها جایی که در این دنیا هم مُرده ها و هم زنده ها آسایش دارند قبرستان است . اما با اتفاقی که دیروز افتاد فهمیدم که اصلا آسایش وجود خارجی ندارد و تنها کلمه ای است که به واسطه چسبیدن برخی حروف به هم شکل می گیرد.

راستی این را بگویم که کسی حق ندارد بمیرد اگر بمیرد حتما قصد کمک به مخالفین رو داشته ، تازه کسی حق ندارد برای تسلی خاطر بازماندگان یا حتی تسلی دادن به خاطر خود سری به اهالی قبوربزند چرا که این یک عمل سیاسی وبر خلاف مصالح و امنیت عمومی است . می گوید نه یا معترضید ؟!! خوب به( بنطق) زیر توجه بفرمایید تا متوجه شوید این نگارنده بدون هر گونه چشمداشت سیاسی و تنها با(بنطق) شخصی این استدلال را ارائه کرده است .

1- امکان دارد با حضور شما معترضین و مخالفین سرسخت حکومتی ، مردگان محترم تهییج شده و از قبور برخیزند که این امر موجبات وحشت عمومی را فراهم ساخته و به امنیت ملی صدمه می زند. خدا وکیلی خودتون فکر کنین یه عده روح سرگردان پاشن بیان تو محلتون چه حالی پیدا می کنین ؟؟!!! پس اگر در کیفر خواست بعد از این شما آمد اقدام بر علیه امنیت ملی و یا ایجاد رعب و وحشت عمومی منتج به اقدام بر علیه امنیت ملی اصلا گله گذاری نکنید .آخه بابا با مرده های بدبخت چی کار دارین که ویروس مباحث 30 یا 30 خودتون رو به اونها سرایت می دین و موجب  می شین که اون بیچا ره ها هم به آنفولانزای خوکی یا نه ببخشید نوع(a)مبتلا بشن.

2- از آن جائیکه قبور می تواند محل امنی برای نگهداری سلاح و مهمات هسته ای و غیر هسته ای به خصوص کوکتل ملوتوفهای وارداتی از سوئد باشد لذا هر گونه آمد و شد به قبرستان بر خلاف مصالح عمومی است و می تواند امنیت ملی را به مخاطره بیاندازد.

3- از کجا معلوم این دروغ جنبل هاتون رو در گوش مرده ها نخونین و اون ها رو بر علیه حکومت تحریک نکنین. اون بیچاره ها هم که این جا نیستن بدونن تقلب وضرب وشتم و نمی دونم از این چیزها چیه ،زود باور می کنن و امکان داره این موجب تجمعات غیر قانونی اموات در دیار باقی رو فراهم کنه و از اون جایی که به واسطه دریافت یک پیامک از دیار باقی( البته روی همراه آقا ماشاء الله که هنوز موبایلش به گوشت کوب مبدل نشده ) متوجه شدیم در عالم اموات هم با هر تجمع غیر قانونی که توسط ایادی نفوذی خس و خاشاک در میان اهل قبوربرگزار بشه به شدت مقابله خواهد شد و امکان داره دوباره اموات هم در این بین کشته شوند ، خوبه بپذیرید که این عمل یعنی تحریک احساسات عمومی اموات منجر به ایجاد تجمعات غیر قانونی که خلاصه به نوعی اقدام بر علیه امنیت ملی عالم اموات به شمار می آد و مدعی العموم حق داره که در مورد امنیت ملی اون ها هم نگران باشه.

4-  اصلا برای چی می رین قبرستان ، مگه نگفتن (الاعمال بالنیات) خوب بشینین توی خونه هاتون، فاتحه بخونین یا نه، اصلا نخونین، نیتش هم کافیه . پس دیدن قصد (سود) دارین که پاشدین رفتین واسه بر هم زدن نظم عمومی .؟؟

5- در این میان مهمترین اتهام متوجه امواته !! که اصلا چرا مردن و محل امنی رو برای تجمع یک عده اراذل و اوباش فراهم کردن ؟ به چه حقی برخلاف مصالح ملی مردن ؟ حالا مردن اشکال نداره چرا بی سر و صدا رفتن توی یک خونه تیمی به نام قبرستان و اون جا خودشون رو به خواب زدن ؟ اینها گمان کردن که دستگاه های ..... ما متوجه عدم تحرکات اون ها در زیرزمین نیستند ؟ این ها گمان کردن که ما با جواسیس محترممون در میان اهل قبور در ارتباط نیستیم ؟؟خبر نداریم که چه اقداماتی درزیر زمین توسط اون ها در حال شکل گیریه؟ نمی دونیم که بدون اخذ ویزا و غیره با امریکا و اسراییل و انگلیس و خلاصه هر چی دشمنه ارتباط تنگاتنگ برقرار کردن و دارن راپرت می فرستن واسه خس و خاشاک اینوری ؟؟!!

بدونید که این تو بمیری ازاون قبلیه نیست که فقط تو بمیری باشه !!.... این تو بمیری مرده زنده سرش نمی شه !.....

خدا وکلیی بشینین تو خونه هاتون بی خیال شین بذارین اهل قبور از شر تون در امان باشن . این طوری هم خودتون زود جوون مرگ نمی شین هم جای اموات رو تنگ نمی کنین ،هم موجب ایجاد بازداشتگاه ای غیر استاندارد رو فراهم نمی کنین و عده ای مسوول بیچاره مجبور نمی شن برن هی اون هارو پیدا کنن بعد تعطیل کنن و این همه خسته بشن واز همه مهمترموجب فراگیر شدن مننژیت توی زندان ها و به تبع اون کشور    نمی شین ؟ می دونین که این روزها مننژیت بد جور ی افتاد به جون آدم هایی که نمی تونن زبون به دهن بگیرن یا توی خونه هاشون بشینن.!!!... عزت زیادی زیاد

 



نوشته شده در  جمعه 88/5/9ساعت  2:9 عصر  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

به نام خدا

 دوستان ، خاطره ام گوش  کنید

هرچه غم دردلتان هست ، فراموش کنید

روزگاری که به غم ، چهره یِ مردم شب بود

سینه ها خسته و گَه سوخته یِ از تب بود

ناگهان،..... بارقه ای از امید

سوی این خلق جهید.......

به گما نِ سحر از خواب پریدند به بانگ

خود به ایوان شده و سینه دریدند زِ بانگ

گُلِ امید ، به امیدِ هوایی روشن

شد به آن چهره یِ شب گیر، چونان یک گُلشن

مردمِ شب زده ، روشن دلشان از نو شد

که پدیدار کنون، مرغ سحر،از نو شد

همه جاپرزنوای ایثار

تو نگو، فاصله ای نیست میان این دار!!!.......

با تنی خسته زبیداد ستمگرخفتند....

چون سحر شد زِمصیبت همه برآشفتند!...

صبح ، ازخواب چو بیدار شدند

همه دیدند ، به شب  بازگرفتار شدند !!!...

خلق انگشت گزیدند به لب از حسرت.......

یار، درگیرِ غرورُ و همه اندر حیرت !!!!!

وعده عشق، به آنی  بشکست

گل امید،.... به خاری، بنشست

تیرگی در شب بیداد، چو رُخ بنماید

وقتِ فجر و سحرِ عشق، زِ رَه می آید

این، همه،.... غصه ندارد یاران

تیرگی شسته شود باباران .

طهران ششم امرداد یکهزارو سیصدو هشتادو هشت

 


نوشته شده در  پنج شنبه 88/5/8ساعت  3:51 صبح  توسط عدالت جویان نسل بیدار 
  نظرات دیگران()

<   <<   6   7   8   9   10      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی4
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی 3
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی 2
اخلاق انسانی،انسان اخلاقی 1
دوباره نسیم ...
[عناوین آرشیوشده]